فرزاد کمانگر، آموزگار و فعال مدنی، در مرداد ۱۳۸۵ به اتهام همکاری با «پژاک و مشارکت در عملیات بمبگذاری» در تهران دستگیر شد. او بارها اتهاماتش را تکذیب کرد و در نامههایی که در زندان نوشت، از فشارهای شدید ماموران امنیتی برای اخذ اعترافات تلویزیونی سخن گفت.
در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، مقامات جمهوری اسلامی به خانواده فرزاد کمانگر خبر دادند که فرزندشان را اعدام کردهاند. اما هیچگاه پیکر او به خانوادهاش داده نشد و با گذشت نزدیک به ۹ سال هنوز محل دفنش مشخص نشده است.
تنها چند روز پیش از اعدام، فرزاد کمانگر به مناسبت روز معلم در نامهای از زندان به دیگر معلمان دربند نوشت:
«مگر میتوان بار سنگین مسئولیت معلم بودن و بذر آگاهی پاشیدن را بر دوش داشت و دم برنیاورد؟ مگر میتوان بغض فروخورده دانشآموزان و چهره نحیف آنان را دید و دم نزد؟ مگر می توان در قحط سال عدل و داد معلم بود ، اما «الف» و «بای» امید و برابری را تدریس نکرد، حتی اگر راه ختم به اوین و مرگ شود؟ نمیتوانم تصور کنم در سرزمین « صمد»، «خانعلی» و «عزتی» معلم باشیم و همراه ارس جاودانه نگردیم. نمیتوانم تجسم کنم که نظارهگر رنج و فقر مردمان این سرزمین باشیم و دل به رود و دریا نسپاریم و طغیان نکنیم؟ میدانم روزی این راه سخت و پر فراز و نشیب، هموار گشته و سختیها و مرارتهای آن نشان افتخاری خواهد شد «برای تو معلم آزاده»، تا همه بدانند که معلم ، معلم است حتی اگر سد راهش فیلتر گزینش باشد و زندان و اعدام،که آموزگار نامش را، و افتخارش را ماهیان کوچولویش به او بخشیدهاند، نه مرغان ماهیخوار. »
مطلب مرتبط:
شکایت به سازمان ملل درباره فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی و علی حیدریان
برگرفته از وبسایت: «عدالت برای ایران»