علیرضا شیرمحمدی، زندانی سیاسی محبوس در زندان تهران بزرگ ( فشافویه) که در تیرماه سال گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشتشده بود، بهدست دو زندانی که به جرائم مواد مخدر و قتل عمد دوران محکومیت خود را در این زندان سپری میکردند به قتل رسید. این زندانی سیاسی در اسفندماه سال گذشته در اعتراض به وضعیت نامناسب نگهداری در این زندان و درخواست انتقال به زندان اوین به همراه به برزان محمدی دیگر زندانی سیاسی محبوس در زندان تهران بزرگ ( فشافویه) دست به اعتصاب غذا زده بود.
علیرضا شیرمحمدی ۲۱ ساله زندانی سیاسی به دست دو زندانی مواد مخدر و قتل عمد در تیپ یک اندارزگاه ۱۱ زندان تهران بزرگ (فشافویه) به قتل رسید.
بر اساس این گزارش در تیپ یک اندرزگاه یازده زندان فشافویه، آقای شیرمحمدی توسط دو زندانی به نامهای «خلیل زاده»، متهم به حمل و نگهداری مواد مخدر و «شجاع زاده»، متهم به قتل عمد و محکوم به اعدام، با چاقو از ناحیه شکم و شاهرگ بهشدت زخمی شده و درراه انتقال به بیمارستان جان خود را از دست میدهد.
آقای شیرمحمدی در تاریخ ۲۴ تیرماه ۱۳۹۷، از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و توسط قاضی صلواتی رییس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب بابت اتهامات “توهین به مقدسات”، “توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی”، “توهین به رهبر انقلاب” و “تبلیغ علیه نظام” به ۸ سال زندان محکوم شد.
آقای شیرمحمدی به همراه به برزان محمدی شهروند ۴۱ ساله اهل سروآباد کردستان در اعتراض به وضعیت نامناسب نگهداری در این زندان و درخواست انتقال به زندان اوین از روز ۲۳ اسفند ۹۷ دست به اعتصاب غذا زده بودند.
این دو زندانی سیاسی در یادداشتی دلیل اعتصاب غذای خود را نبود امکانات و نداشتن امنیت جانی عنوان کرده و درقسمتی از این یادداشت نوشته بودند که اعتصاب غذا کردهایم تا با این روش به بودن خود در اینجا اعتراض کرده باشیم؛ ولی سلامت جان ما هیچ اهمیتی برای عوامل زندان و روسای آن ندارد؛ در این زندان حقوق انسانها فاقد اهمیت است و این امر باعث به وجود آمدن مشکلات عدیده ازجمله مریضی و مرگومیر مددجویان میشود. با توجه به شعارهای آزادی بیان و حقوق شهروندی انسانها به کدام مرجع باید حرفهای خود را اعلام کنیم تا مسئولین مربوطه به خواستههایمان رسیدگی کنند. چندین بار تاکنون اعلام کردهایم اما رسیدگی نشده است.
روز شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸، برزان محمدی بنا به خواسته جمعی از فعالان سیاسی و مدنی و خانوادههای جانباختگان به اعتصاب غذای خود پایان داد.
آقای محمدی در فایل صوتی که نسخهای از آن در اختیار کمپین قرار گرفته، در تماسی تلفنی از زندان تهران بزرگ گفته بود: «من هم اکنون ۱۰ ماه هست که در بند ویژه فوق امنیتی سوییت زندان تهران بزرگ بدون هیچ امکانات رفاهی به طور غیرقانونی بهسر میبرم و با توجه به شرایط بسیار بد این زندان و عدم انتقال به زندان اوین و یا زندان شهر خودم، مریوان دست به اعتصاب غذای خشک نمودم که بیش از ۲ ماه هیچ کدام از مسئولان قضایی و زندان به خواسته من اعتنایی نکردند و از آنجایی که خانواده، جمعی از خانوادههای زندانیان سیاسی و فعالان مدنی تنها حامی من بودند و با وجود نگرانیشان از حال وخیم من که درخواست پایان اعتصاب غذای من را داشتند و بنده بنا فقط به احترام به درخواست مکررشان از امروز ۲۸ اردیبهشت خورشیدی، به اعتصاب غذای خود پایان میدهم، ولی کماکان بر خواستهها و مطالبات قانونی خود پافشاری میکنم و از همه کسانی که من را تنها نگذاشتند و نگران حال من بودند، سپاسگزارم».
متن آخرین نامه علیرضا شیرمحمدی از زندان فشافویه را به نقل از صفحه تلگرامی شاهد علوی بخوانید:
چگونه صدای اعتراضمان را از این حصار خارج کنیم در صورتی که اگر باب میل برخی رسانهها (همان به ظاهر ناجیها نباشد) از انتشار آن امتناع میکنند، همان جریانهایی که در بوق و کرنا کردهاند که حامی مردم به ویژه طبقه کارگر هستند اما در خیلی از موقعیتها به خاطر منافع خودشان کارگران را نادیده گرفتهاند.
ما به خاطر حقطلبی راهی زندان شدهایم نه قاتل بودهایم نه غارتگر. اما چرا ما را همچون موجودی بیارزش کنار گذاشتهاند؟! شاید به خاطر اینکه افکار و مطالباتمان همسو با منافع فلان حزب و رسانه نبوده و یا از ما حمایت نکردهاند چون در آینده ممکن بوده از ایشان تبعیت نکنیم و شاید اصلاحطلبی بیش نیستند که نقاب ناجیان را بر چهره زدهاند.
قریب به دوماه است برزان محمدی در اعتصاب غذا به سر میبرد ولی ناجیان دروغین کوچکترین تلاشی برای پوشش دادن اقدام اعتراضی او نکردهاند. برزان به خاطر اعتراض به اوضاع افتضاح زندان تهران بزرگ اعتصاب کرده است. این زندان برای نگهداری مجرمین یا متهمین عقیدتی سیاسی نیست و نگهداری ما در این زندان غیرقانونی صورت گرفته است.
حال فلان خانم یا آقای دور از خطر پشت تریبون حرف از برابری و نافرمانی مدنی میزند، این اشخاص که دم از مبارزه میزنند خود در این راه چه کردهاند؟ فقط میتوانم بگویم با فعالیتهای من وشما برای شبکههایشان اعتبار و بیننده جذب میکنند.
من بهتر میبینم گمنام و ساکت باقی بمانم تا اینکه به خاطر شنیده شدن فریاد اعتراضم به هر خفت و خاری تن دهم. من برای عقیدهام زندانی شدهام و حالا به خاطر تیتر شدن در این رسانهها به هیچ عنوان به نفع اینان تغییرش نخواهم داد.