سپهرداد گرگین-اصولا و نه کلا در سپهر سیاسی هر کشوری تعدادی پیدا میشوند که تحت هر دلیل و نیتی، بدون یک کالبد شکافی دقیق از روحیه و فرهنگ و طرز رفتار و کردار اقشار و طبقات مختلف مردم، مدام از خلق و توده و مردم دم میزنند و هر کسی که بخواهد به نقد حرکات این اقشار و تودههائی از مردم بنشیند، او را با هزار انگ و بدگوئی، به ضد مردم بودن متهم میکنند!
اصولا پوپولیستها به دنبال مقبولیت تودهای هستند و دوست دارند، تمام مردم از اقشار و طبقات مختلف را به سوی خود و برای تائید گرفتن از آنها مورد نوازش لفظی قرار دهند! پوپولیستها، استاد زیگزاگزدن و ملق خوردنهای سیاسیاند. دستگاه تحلیلی – توصیفی آنها از طبقات و اقشار با منافع مختلف و گاها متضاد، در فکر جوش دادن و پیوند دادنهای آسمانی و تخیلی همهی مردم میباشد و دوست ندارند با زمین سفت و سخت واقعیات برخوردی جدی داشته باشند!
پیشگامان جامعه باید همیشه به نقد حرکات تودهها در مسیر حرکت تاریخیشان بنشینند و در مورد ارتقا فرهنگی جامعهشان موثر واقع گردند! روشنفکران هر جامعهای که قصد هدایت و رهبری مردمانشان را دارند باید تعاریف مشخصی از طبقات اجتماعی و اقشار آن طبقات داشته باشند، منافع اقتصادی – اجتماعی و سیاسی آنها را توضیح داده و با آشنا ساختنشان از این منافع در جهت گره دادن و جوش دادن جنبشهای اجتماعی برآیند!
متاسفانه در این چهار دهه از حاکمیت جمهوری اسلامی، در زمینهی نقد حرکات و جنبشهای اجتماعی صورت گرفته در این چهار دهه، ما اثر و کارهای زیادی نمیبینیم، اگر نگوئیم که اصلا کار جدیای صورت نگرفته باشد!
اینکه تعدادی همواره هستند که خود را نمایندهی مردم بطور کلی جا میزنند و حساب میکنند و به نوعی قیم مردم میگردند، هم از آسیبهای جدی فرهنگی – اجتماعی است که نگرش پوپولیستی ایجاد میکند!
اگر کسی کوچکترین نقدی به حرکات تعدادی از مردم در یک جنبش اجتماعی داشته باشد را این پوپولیستها با اتهاماتی نظیر ضد خلق بودن و ضد مردم بودن و … روبهرو میسازند!
زمانی که در انقلاب ۵۷ حدود نود درصد مردم میروند و به جمهوری اسلامی رای میدهند، بدون اینکه از محتوای این جمهوری، اطلاعی داشته باشند و چه فردائی در انتظارشان میباشد، را چه میتوان نام نهاد؟ غیر از ناآگاهی سیاسی و نادانی از منافع اقتصادی – اجتماعیشان؟! در همان زمان پوپولیستهای ما نه تنها کمترین انتقادی را به مردم نمیگرفتند بلکه هر کسی را هم که مردم را نادان سیاسی و نا آگاه به منافع طبقاتیشان مورد خطاب قرار میداد، با ناسزا و بدگوئی و ضد خلق بودن متهم میساختند و دهانهای منتقدین را میبستند!
هم اکنون و در این زمان در جنبش معلمان کشور کسی به نام «هاشم خواستار» و تعدادی انگشتشمار دیگر، سینه سپر میکنند و بهعنوان سخنگو و نمایندهی این قشر داد سخن میرانند و از منافع صنفی و جمعی این صنف و قشر داد خواهی میکنند که به نوبه خود امری است بسیار شایسته و باید مورد حمایت تمام مردم حتی در بخشهای دیگر اقتصادی قرار گیرد!
هاشم خواستار و دیگر رهبران معلمین مبارز دستگیر و زندانی و شکنجه میشوند! مقاومت میکنند و همچنان استوار و برپا در مقابل ظالمان جمهوری اسلامی میایستند! هاشم خواستار را به بیمارستان روانی منتقل میکنند و قصد سر به نیست کردنش را دارند!
بسیاری از معلمان سراسر کشور، بنا به هر دلیلی از جمله ترس و خود خواهی و به دنبال زندگی خود بودن نه تنها به دفاع از نماینده و دیگر نمایندگان خود بر نمیخیزند که حتی بطور جمعی به برگزاری تجمعات اعتراضی و برگزاری اعتصابات عمومی و سراسری هم نمیپردازند! حال اگر منتقد اجتماعی بخواهد این موضوع را به نقد بکشد و این قشر جامعه را مورد خطاب قرار دهد، از طرف پوپولیستها مورد طعن و لعن قرار میگیرد که چرا به مردم میگوئید بالای چشمانشان ابرو است!
نمونه دیگر، حضور چند میلیون ایرانی خرافات زده و نادان و نا آگاه به منافع دراز مدت اجتماعی – اقتصادی خود و شرکت در مناسک و مراسم خرافاتی مذهبی از نوع سینه زنی و خود زنی و شرکت در راهپیمائی اربعین میباشد که از نظر پوپولیستها، اینان نباید مورد نقد قرار بگیرند و با عنوان کردن اینکه عقاید مردم را باید محترم شمرد! به هرکسی که بخواهد در این مورد صحبت کند، انگ ضد مردم بودن میزنند و او را بهباد انتقاد میگیرند!
جامعهی ما بهطور کلی طبق تمام اسناد و شواهد و مدارک خود دولت جمهوری اسلامی که سعی در کمرنگ جلوه دادن خشونت و جرائم و فساد و فحشا و اعتیاد و معضلات مهم دیگر اجتماعی دارد، یک جامعهی بیماری است که در آستانهی فروپاشی است!
وقتی در هر ۹ ثانیه یک خشونت در جامعه ما، ایران، صورت میگیرد، وقتی که متوسط مطالعه حدود ۲۵ ثانیه در هفته میباشد و وقتی که فرهنگ ترس و خود پرستی و خود محوری و دروغگوئی و چاپلوسی و ملاحظهکاری و رابطه بازی اکثر ارگانها و مجامع سیاسی و اجتماعی را در بر گرفته است، جامعه دیگر سالم نیست و با وجود بودن تعدادی انسان خوب و آگاه و مبارز و فهمیده نمیتوان به کل جامعه، عنوان جامعهای سالم و شکوفا داد!
مدتهاست که این زنگ خطر فروپاشی اجتماعی را تعدای از دلسوختگان جامعه به صدا درآوردهاند و جامعه شناسان ایرانی بطور فراگیر از ترس انگ خوردن از همین پوپولیستها نمیتوانند، به راحتی به معضلاتی همچون دروغگوئی و ترس و خشونت در میان اکثریت عظیمی از مردم بپردازند!
اینروز ها کسی جرات ندارد که از مالباختگانی که تنها در جهت بدست آوردن پولهای از دست دادهشان به تنهایی اعتراض میکنند را مورد نقد قرار بدهد!
همین کسانی که بهطور کلی جزو اقشار متوسط جامعه بودند و با کنار کشیدن و دوری از مسائل سیاسی و دردهای دیگر اقشار و طبقات جامعهای که در آن زندگی میکنند، با تصور سپرده گذاری و بهدست آوردن سود و سر و سامان دادن بیشتر به زندگیهای فردی و خانوادگی خود باعث تحکیم هر چه بیشتر حاکمیت در این چهار دهه شدند را نمیتوان مورد خطاب قرار داد! چرا ؟ چونکه پوپولیستها به منقد و منتقد، انگ ضد مردم بودن میزند! به همین علت است که جنبش این مالباختگان با جنبشهای اعتراضی دیگر پیوندی برقرار نکرده است! هرگاه جنبشهای صنفی و کارگری و سیاسی و اجتماعی در کنار هم قرار نگیرند و پرچم یکدیگر را بر دوش قرار ندهند، این رژیم به زانو در نمیآید!
باید بهعنوان نمونه هنگامیکه کارگران هفت تپه در اعتراض و اعتصاب هستند، اتحادیه معلمین و پرستاران و کامیونداران و مالباختگان و … خلاصه همهی جامعه دلسوزی کنند و برای هم و با هم فراخوان به تظاهرات و اعتصابات همگانی بدهند! باید هنگامیکه مادران داغدار پارک لاله به بست نشستهاند، هنگامیکه خانوادههای زندانیان سیاسی جلوی زندانها هستند و تظاهرات میکنند، همین مالباختگان، معلمین، اطبا، پرستاران، کارگران، کامیونداران و… برای دلجوئی هم که شده در محل تجمع آنان بصورت ملیونی حضور یابند! در این صورت است که آن جامعه را میتوان شکوفا گفت و جامعهای بالنده عنوان نمود!
پوپولیست درک درستی از مبارزات اجتماعی ندارد و بطور کلی و بهصورت جزمی از مبارزات اجتماعی تحلیل ارائه میدهد! امروزه و در جنبش ما یکی از مشخصههای اصلی پوپولیست ایرانی ایناست که دم از مبارزه مدنی با رژیم جمهوری اسلامی میزند و اما این مبارزه مدنی را یا عاجز است از تعریف کردن و توضیح دادنش و یا ناتوان و نا آگاه از درک آن! بهصورت مشخص در مورد شرایط اجتماعی مبارزات مدنی اقشار و طبقات مختلف و آگاهی از منافع حداقلی و حداکثری این مبارزات و توضیح دادن آن به مردمی که در جنبشهای مختلف اجتماعی هستند را پوپولیستهای وطنی در دستور کار خود قرار نمیدهند! و هرگاه از آنان میپرسی که آخر و عاقبت این مبارزه مدنی که به مردم میگوئید را چگونه میبینید و در انتهای این پرسش که چگونه میتوان این جانیان جمهوری اسلامی را از صندلی قدرت پائین کشید را برایتان این پوپولیستهای قیم مردم بیجواب میگذارند!
پوپولیستهای ما هر قدمی فراتر رفتن از مبارزات مدنی که منجر به رسیدن برای کسب قدرت سیاسی باشد را بهعنوان خشونت طلبی و خشونت گرائی و میل به تروریسم و آدمکشی معرفی میکنند و عملا در صف نگاه داشتن رژیم در جای قدرت خود قرار میگیرند! منتهای تصور پوپولیست خوب ما که سر سپرده نباشد در این است که معتقد میباشد در روز معین مردم میدانند که چکار کنند و تا آن روز ما باید منتظر بمانیم!
پوپولیست ما نمیداند که برای روز معین باید تدارک دید و سازماندهی کرد! چون پوپولیست ما دید اجتماعی و مطالعاتیاش کم است و تنها در پی معروف شدن و مطرح کردن نام خود میباشد، نمیخواهد در مقابل این سئوال قرار گیرد که چگونه سازماندهندگان مبارزات مدنی از پیلهی خود خارج میگردند و اشکال مترقیتری از مبارزات اجتماعی را پذیرفته و پرورش میدهند و با بکارگیری از تمام روشهای مبارزاتی و محدود نکردن استراتژی به یک تاکتیک مبارزاتی، وظیفهی روشنفکران آونگارد و پیشرو جامعه را بهعهده میگیرند!
روز موعود در تجسم پوپولیستهای ما روزی است که مردم بهصورت میلیونی در خیابانها میآیند و رژیم هم با دیدن خیل جمعیت دمش را روی کولش میگذارد و از خر شیطان پائین میآید و دو دستی حکومت را به مردم میدهد!
این درست است که اکثریت جامعه به این نتیجه رسیدهاند که چه چیز را نمیخواهند اما همین اکثریت نمیداند که چه چیزی را میخواهد که جانشین جمهوری اسلامی کند! تعدادی هم که بهطور کلی از آرمانهای انتزاعی مثل آزادی و برابری و دموکراسی سخن میگویند، هنوز نه تنها تعاریف مشخصی از این آرمانها با تکیه به واقعیات روابط طبقاتی موجود ارائه نمیدهند، بلکه راههای رسیدن به آنها و ارائهی راهبردی مشخص و تدقیق شده را هم نه میدانند و نه مشخص میکنند! علاوه بر اینها، نیمهی دیگر وظیفهی روشنفکر باید بیشتر بر این موضوع تکیه کند که چه مکانیسمی در جامعه بوجود بیاید و استقرار گردد که تا از بازگشت دیکتاتوری و بهرهکشی و ستم طبقاتی جلوگیری بهعمل بیاید! یعنی در فردای انقلاب و از بین رفتن جمهوری اسلامی چه باید صورت بگیرد تا در آینده و نسلهای بعد، جامعه دوباره دچار بحران اجتماعی نگردد! توضیح این همه را پوپولیست ما، نه میداند و نه قادر به درک آن میباشد!
تنها هنر پوپولیستهای ما، شعار دادنهای دهان پر کن و جلوی دوربین ظاهر شدن و مورد مصاحبه قرار گرفتن و ارائهی ایدههای خام و توهین و بدگوئی به منتقدینشان است و با قرار گرفتن در پشت سپر مردم و نام خلق و تودهها خود را محق جلوه دادن است!
متاسفانه و شوربختانه پوپولیستهای جامعهی ما بهعلت عدم درک صحیح از مبارزه طبقاتی یا در افراط غرقاند و یا در تفریط! یا سیاه میبینند و یا سفید! زمانی مبارزهی مسلحانه را، هم استراتژی میکنند و هم تاکتیک و زمانی دیگر هم مبارزه ی مدنی را، هم استراتژی میکنند و هم تاکتیک!
اینها همه زمانی صورت میگیرد که تعاریف صحیح و علمیای از استراتژی و تاکتیکهای مبارزات اجتماعی در یک جامعه مبنی بر مفروضات آن جامعه و تحلیل صحیحی از طبقات و اقشار اجتماعی و خواستههای اقتصادی – سیاسی آنها در جامعه صورت نگرفته باشد! بعنوان مثال چپ ما هنوز تعریف و تحلیل مشخصی از کمیت و کیفیت طبقه کارگر در جامعه ارائه نکرده است و در خیال خود به دنبال آرمانهای انتزاعی و کلی خود غرق میباشد!
زمانی که زنده یاد «صادق هدایت» کمبودها و خلل مردمان زمان خود را نقد میکرد و مورد شمارش قرار میداد مورد بی مهری بسیاری قرار گرفت! جامعهای پیشرفت میکند که نقادانه به نقاط ضعف فرهنگی و روحیات مردم خود بپردازد!
از اینکه کسانی بگویند جامعهی امروز ما بیمار است و این جامعه نا آگاه به مسائل سیاسی و نادان نسبت به خواستههای انسانی، نباید مورد هجوم تعدادی قرار بگیرند که خود را قیم و وکیل مردم قرار دادهاند! بلکه باید اجازه داد تا آنان با دلائل و قرائن و شواهد و مدارک در جهت جراحی و کالبد شکافی فرهنگ حاکم و عمومی و افکار و اعمال مردم راهی به سوی روشنگری باز کنند!
تا زمانی که در ایران و در جامعهی ما هر فرد یاد نگیرد که همه، حق سخن گفتن دارند و هیچکسی قیم و وکیل دیگری نیست و دهان هیچکسی را نمیتوان به بهانههای مختلف از جمله ضد خلقی و ضد مردمی و ناسیاسی حرف زدن و سیاسی کار نبودن، بست! تا زمانی که روشنفکران ما به مفهوم و موجودیت “آزادی بی قید و شرط” در جامعه پی نبرند! تا زمانی که هر کسی خود را قاضی برای همه نشان بدهد و همه را با سنگ محک خود و افکار خود قضاوت کند و به قضاوت بنشیند! تا زمانیکه دهان دیگری را به هر بهانه ببندیم، همانگونه که دیکتاتورها میکنند، هنوز به مفهوم انسانیت نرسیدهایم و جامعهی انسانی را درک نمیکنیم و در دوران بشریت خود گیر کردهایم و چند گامی از آدمی بودن جلوتر آمدهایم و به بشریت رسیدهایم و تا وادی انسانیت هنوز راهی در پیش داریم!
معضل گریبانگیر بشریت امروزه و پوپولیست خوب اما ناآگاه و نادان سیاسی ما این است که به تعریف مشخصی از “انسان” و “انسانیت” و “جامعهی انسانی” نپرداخته و نرسیده است!
هزار نکته اگر گفتهام که آن باشد بقدر فهم تو گفتم که تا جهان باشد
«سپهرداد گرگین»-۳۱ اکتبر ۲۰۱۸
اشاره: مسوولیت محتوای نوشتارها و مقالههای ارسالی، بر عهده نویسنده است و گذار (سامانه دموکراسی و داد)، دیدگاهها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزشگذاری نمیکند. هدف این سامانه مهیا کردن تریبونی آزاد برای بیان آرا و دیدگاههای مختلف در راستای گذار از حاکمیت اسلامی به دموکراسی است.
برای ارسال مقالات، نظرات و نوشتههای خود با آدرس زیر در تماس باشید:
gozaarnet@gmail.com