زیر پوست بند زنان؛ نامه آتنا دائمی به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان

چهارم آذرماه، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان است و آتنا دائمی، فعال مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین به مناسبت این روز نامه‌ای سرگشاده منتشر کرد.

به گزارش گذار، آتنا دائمی، کنشگر مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین، در نامه‌ی خود که به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان نوشته‌است، ناگفته‌هایی از وضعیت موجود برخی زنان زندانی در زندان قرچک و سایر زندان‌ها می‌گوید: «شاید این نامه بس طولانی به نظر آید اما مسائل موجود در قرچک برای یک بار هم که شده ارزش خواندن و فکر کردن دارد!»

آتنا دائمی در بخشی از نامه‌اش گفته‌است: «مِت بازی! اصطلاحی ست رایج در زندان قرچک و سایر زندان‌های ایران، بسیاری ممکن است از این کلمه “همجنس گرایی” به ذهنشان خطور کند؛ اما مسائلی که خواهم گفت ارتباطی به گرایش‌های قابل احترام انسان‌ها ندارد، معتقدم که هم جنس گرایان می‌بایست با کلیه حقوق شهروندی و قانونی در جامعه به رسمیت شناخته شوند. الفاظی چون هم‌جنس‌باز و دگرجنس‌گرا توهین به آنان است!»

در قسمت دیگری از این نامه آمده‌است: «همجنس گرایان در ایران در شرایط اسفباری هستند، سرکوب می‌شوند، طرد می‌شوند، مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرند. حق ازدواج قانونی ندارند یا مجبور به ازدواج با غیر هم جنس خود می‌شوند، یا باید از ایران بروند تا آزاد باشند یا باید تمام عمر واقعیتِ وجودِ خود را پنهان کنند و پنهانی عشق بورزند، در معرض شلاق و حبس و اعدام قرار دارند و در موارد شخصی و فاجعه بارتر آن به دلیل شرایط جامعه دچار افسردگی، خودکشی و سرکوب و سانسور خود هستند.»

نامه آتنا دائمی را در ادامه بخوانید:

زیر پوست بند زنان؛ نامه سرگشاده آتنا دائمی به مناسبت ۴ آذر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان:

برای روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان!

شاید این نامه بس طولانی به نظر آید اما مسائل موجود در قرچک برای یک بار هم که شده ارزش خواندن و فکر کردن دارد!

اولین موضوعی که می‌خواهم از آن بگویم یکی از بزرگ‌ترین و جدی‌ترین مسائل موجود در قرچک، آن گوشه متروک فراموش شده می‌باشد!

مِت بازی! اصطلاحی ست رایج در زندان قرچک و سایر زندان‌های ایران، بسیاری ممکن است از این کلمه “همجنس گرایی” به ذهنشان خطور کند؛ اما مسائلی که خواهم گفت ارتباطی به گرایش‌های قابل احترام انسان‌ها ندارد، معتقدم که هم جنس گرایان می‌بایست با کلیه حقوق شهروندی و قانونی در جامعه به رسمیت شناخته شوند. الفاظی چون هم‌جنس‌باز و دگرجنس‌گرا توهین به آنان است!

همجنس گرایان در ایران در شرایط اسفباری هستند، سرکوب می‌شوند، طرد می‌شوند، مورد توهین و تحقیر قرار می‌گیرند. حق ازدواج قانونی ندارند یا مجبور به ازدواج با غیر هم جنس خود می‌شوند، یا باید از ایران بروند تا آزاد باشند یا باید تمام عمر واقعیتِ وجودِ خود را پنهان کنند و پنهانی عشق بورزند، در معرض شلاق و حبس و اعدام قرار دارند و در موارد شخصی و فاجعه بارتر آن به دلیل شرایط جامعه دچار افسردگی، خودکشی و سرکوب و سانسور خود هستند.
هم‌جنس‌گرایان همچون همه انسان‌های دیگرند و با وجود حق انتخابی که دارند و باید داشته باشند، بر اساس گرایشات خود تصمیم می‌گیرند با هم جنس خود زندگی کنند یا دیگری! که متأسفانه در ایران این حق به شدت از آنها سلب شده! اما در قرچک کسانی هستند که برای تأمین نیازهای خود هیچ انتخابی جز هم جنس خود ندارند! شرایط وخیم نگهداری از زندانیان، عدم مدیریت صحیح، عدم توجه به نیازهای زندانیان و سرکوب آن، انکار و تحقیر مت بازها، عدم تفکیک آنها بر اساس جرائم و محکومیت‌ها و شرایط روانی، قائل نبودن حق زندگی برای مجرمان، باعث شده که آمار قتل‌ها و کتک کاری‌های خونین و … برای خاطرِ مت بازی در قرچک بسیار نگران کننده شود.
در آن زندان، تعداد زیادی از زنان هستند که به انواع مواد مخدر که تحریک کننده قوای جنسی هستند، اعتیاد داشته و دارند و کاملاً غیراصولی در میان زندانیان دیگر زندگی می‌کنند، شبی در قرنطینه قرچک بر بالین زنی بودم و مراقب او که این زن به دلیل سوء مصرف چند نوع ماده مخدر دچار توهم شده بود که مَرد است و دارای آلت رجولیت.

اما دسته دوم کسانی هستند که زن بودن خود را باور دارند اما در زندان به دنبال ارائه قدرت برتری خود در غالب مردانه‌اند، می‌دانند که بیرون زندان، به زندگی عادی خود بازخواهند گشت و باز همسر و مادر خواهند بود و… و اما در زندان باید مرد باشند.
هر دو دسته در زندان همچون مردان راه می‌روند، همچون مردان سینه سپر می‌کنند، همچون آنها حرف می‌زنند، نظیر برخی الفاظ و فحش‌های مردانه که توهین آشکار به زنان است را مدام تکرار می‌کنند، به رخ کشیدنِ موی دست و پا و صورت و ابرو برایشان به نوعی اثبات مرام مردانه‌شان است. حامیانِ مت خود هستند، به خاطر آنها تن به هر کاری می‌دهند، دعوا و کتک‌کاری و حتی قتل. غیرت و ناموس پرستند؛ و چه تلخ مسئولین زندان آنها را وادار می‌کنند چادر به سر کنند تا مورد خنده و تمسخر قرار گیرند. زنانی را که خود را کاملاً مرد می‌پندارند و حتی نام‌های مردانه برای خود اختیار کرده‌اند! اما در اغلب هم‌جنس‌گرایان، آنها به جنس، خود توهین نمی‌کنند و در پی تغییر آن نیستند.
در این زندانی که هزار و دویست زندانی دارد تعداد قابل توجهی از ترنس‌ها نیز هستند، یا از سر فقر فرهنگی و اقتصادی توان درمان و جراحی و حتی بازگو کردن آنچه هستند را ندارند و یا جراحی کرده ولی به دلیل سختی و پر هزینه بودن درمان آنها را رها کرده‌اند و حال در زندان با انواع تمسخر و تحقیر مواجه‌اند، چیزی که در دنیای آزاد هم غیر آن را تجربه نکرده‌اند، مادامی که در زندان‌اند با تمایلات خود چه کنند؟! کمتر کسی است که پا به زندان قرچک گذاشته باشد و مریم_ز و فاطمه_ف را ندیده یا نامشان را نشنیده باشد. مریم ۳۰ ساله و فاطمه چند سالی بزرگ‌تر، هر دو انسان‌اند اما آنها جز خطرناک‌ترین‌ها در زندان می‌نامند. فاطمه وقتی ۱۰ ساله بود گرفتار اعتیاد شد و ۱۳ سالگی او را مجبور به ازدواج کردند مریم چند سالی زیر سن قانونی بود به اتهام سرقت بازداشت شد و فاطمه به اتهام فروش مواد، برایشان مدتی حبس در نظر گرفتند اما حال یکی ۱۸ سال و دیگری ۱۴ سال است که در زندان‌اند و در این مدت به سبب ارتکاب جرم‌های متعدد به سال‌های حبس انها اضافه شد، یکی در زندان مرتکب سه قتل و دیگری دو قتل شد و به خاطر مت بازی بوده است، یا در حین تجاوز به شخصی او را کشتند یا به دلیل خیانت و یا به این دلیل که شخصی به قول خودشان به آنها پا نداد، غیر از قتل جرم‌های دیگر من جمله نقص عضو کردن دیگران و…نیز مرتکب شده‌اند.

چهره‌شان مردانه و چند سالی از سن حقیقی‌شان پیرتر می‌نمایند، قوز شدیدشان که ناشی از کوتاهی تخت‌های زندان است به شدت نمایان است. به من اجازه صحبت به آنها را نمی‌دادند. مریم را اولین بار در بهداری در حالی دیدم که برای پانسمان دستش آمده بود، دستی که او خود با دندان گوشت آن را کنده بوده و حال چند ماهی ست که هر دو در بیمارستان روانی امین‌آباد غل و زنجیر شده‌اند، هر دو مبتلا به بیماری هستند یکی ایدز و دیگری هپاتیت، از انجا که در قرچک بهداشت امری بی معناست و همه زندانیان با هر جرمی و شرایط، بیمار و غیر بیمار با هم نگه داری می‌شوند، انواع و اقسام بیماری به راحتی به دیگران سرایت می‌کند.
کسانی که بیشتر به این دو نزدیک بودند، می‌گفتند در حالت عادی این دو افرادی مهربان و دوست داشتنی و هنرمند در ساخت کارهای دستی ظریف، ولی هیچ وقت، هیچ‌کس به آنها کمک نکرده است و در زندان آنها را به جنون رسانده، به راستی آیا این دختران جوان را نمی‌شد به زندگی بازگرداند؟ آیا نمی‌شد با مدیریت صحیح و فراهم کردن شرایطی بهتر خواسته‌های آنها را تأمین کرد؟! چه بسیارند دختران جوان و زیبایی که با دلایل مختلف و حتی مسخره راهی زندان می‌شوند، به جرائمی که می‌شود بدون در نظر گرفتن حبس در چنین فضایی که بستر هر آنچه شدن محیاست، آنها را مجازات کرد و می‌شود با اندیشیدن تدابیری اندک، میزان ارتکاب جرم را کاهش داد، دختران دیروز که امروز جنایت کار شده‌اند، همان دختران امروزند که برای اولین بار به دلایل مختلف به زندان قرچک منتقل می‌شوند و به دلیل ترس و برای تلاشِ زنده ماندن تن به هر کاری می‌دهند، حتی به کارهایی که به راستی از آن متنفرند و حتی در دنیای بیرون آن را ندیده‌اند. روزی خود قربانی‌اند و روزی خود قربانی می‌کنند…
همه این‌ها در حالی‌ست که روسای زندان وجود این افراد و مت بازی را کاملاً انکار می‌کنند و برایشان جمع‌آوری خودکار قرمز و پروفن و ریمل دست‌ساز و تاپ و شلوارک و فندک و محروم کردن زندانیان از خیار و موز، اولویت اول است تا چاره اندیشیدن برای تأمین نیازهای جسمی و روانی و حقوقی و جنسی زندانیان.
باز هم می‌گویم که خاک پای تمام زندانیان آن زندان هستم و مسائل آنها چون باری بر دوشم سنگینی می‌کند؛ و خواهان مجازات کسانی هستم که تحت هر نامی خود را مجازات کننده مجرمین می‌دانند و حال آنکه خود مسبب تمام این جرم‌ها و تمام رنج‌ها و دردهای هم‌سن‌های من هستند. این درد نامه‌ها ادامه دارد.”

از آتنا دائمی بیشتر بدانیم.

آتنا (فاطمه) دائمی ۲۹ ساله، در بیست‌ و‌ نهم مهرماه سال ۱۳۹۳، بازداشت و ۸۶ روز در سلول انفرادی بند دو الف تحت بازجویی بود. وی در تاریخ ۲۸ دی‌ماه ۱۳۹۳ پس از پایان بازجویی ها به بند زنان زندان اوین منتقل شده بود.

این زندانی پس از چندین بار به تعویق افتادن جلسه دادگاه نهایتا در تاریخ ٢٣ اسفندماه ٩٣، در دادگاهی به ریاست قاضی مقیسه، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران با حضور وکیل خود و دیگر متهمین این پرونده مورد محاکمه قرار گرفت. وی به دلیل فعالیت های مدنی مسالمت آمیز، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و اختفای ادله جرم» به ۱۴ سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر و با اعمال ماده ۱۳۴ به ۵ سال حبس کاهش یافت.

مطالب مرتبط:

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

14 + چهار =