بازخوانیِ گزارش اعدام دکتر محمدرضا عاملی تهرانی؛ خلخالی او را احتیاطاً اعدام کرد

متخصص بیهوشی، استاد دانشگاه تهران و از سیاستمداران دوره پهلوی

داریوش همایون دلیل اصلی اعدام دکتر عاملی را آگاهی‌هایِ وی در مورد پرونده سینما رکس می‌داند.

“دکتر عاملی تهرانی از سوی شریف امامی مامور رسیدگی به این پرونده شد. او اطلاعات زیادی در باره این جنایت جمع کرد. او را در دادگاه انقلاب محکوم کردند، چون می‌ترسیدند که زمانی این اطلاعات درز پیدا کند.

در نتیجه خلخالی احتیاطاً او را اعدام کرد.”

علیرضا نوری‌زاده از واپسین روزهای دکتر عاملی چنین روایت می‌کند:

“لباس کارگری به تن‌ش کرده بودند، با جارو و سطلی در دست. آنقدر در همین چند روز لاغر شده بود که نمی‌شد او را شناخت. موقع ملاقات، دو پاسدار بالای سرِ دکتر ایستاده ‌بودند و وقتی تاثر مرا دیدند، یکی‌ از آنها گفت:

” رفیق به حال اینها متاثر می‌شوی؟
اینها زالوهایی هستند که خون خلق را مکیده‌اند.”

– دکتر نگاهی به آنها کرد و گفت:

“من خون خلق را مکیده‌ام؟!”

– و بعد بی‌آنکه اعتنایی به خنده‌ی آنها بکند، گفت:

“خردم کرده‌اید، فکرش را بکن، با مسلسل مرا می‌برند تا توالت‌ها را تمیز کنم. زمینها را بشویم. فکرش را بکن. اینها همه معاود عراقی‌اند که دارند انتقام شکست‌هایشان را از ایرانیان می‌گیرند. باور کن از زندگی خسته شده‌ام و….”

نتوانستم طاقت بیاورم، بیرون آمدم و ماجرا را به بازرگان گفتم، داریوش فروهر در مورد دکتر عاملی خیلی تلاش کرد، اما دکتر، رازی را با خود داشت که نمی‌شد حفظ‌‌‌ش کرد. ساعت یازده شب بود که او را آوردند، آنقدر لاغر شده بود که به زحمت خود را سرِ پا نگاه می‌داشت.

آن شب شوم‌ترین شب زندان قصر بود.
در بازجویی به دکتر عاملی قول داده بودند اگر در دادگاه سخنی از سینما رکس نگوید، حداکثر به دو سال زندان قابل عفو محکوم خواهد شد.

آن شب خیلی از ژنرال‌ها هم بودند. چهره‌های سیاسی گذشته را نیز شکسته و ویران ‌شده می‌توانستی ببینی.
چهره‌ی عاملی با همه‌ی ضعف و شکستگی، با همان لبخند جاودانه از دیگران متمایز بود.
خلخالی رییس دادگاه بود. زواره‌ای بازپرس و منشی و برادر خلیل طهماسبی تروریست فدایی اسلامی و ربانی املشی اعضای دادگاه، هادی غفاری نیز حاضر بود.

ادعانامه‌ای که علیه دکتر عاملی تنظیم شده بود، آنقدر مسخره بود که حتی تماشاچیان دادگاه که اغلب پاسدار و یا از خانواده چریک‌ها بودند خنده‌شان گرفت.

(اتهامات دروغین: دکتر عاملی تهرانی یکی از عوامل کشتار هفده شهریور، و از افرادی بوده که پایه‌های رژیم را مستحکم‌تر کرده و او با فساد اخلاق و ….)

جملات را نمی‌شنیدم. دکتر مثل سیاوش، پاکیزه و مطهر آماده بود که به میانه‌ی آتش برود.

– برخاست و با شهامتِ تحسین‌ برانگیزی گفت:

“شما مرا محاکمه نمی‌کنید، بلکه شما دارید ایران را محاکمه می‌کنید، امروز انسانها را در سینما رکس، زنده به گور کردید و به آتش کشیدید، تا از بوی گوشت سوخته پانصد ایرانی سرمست شوید.”

– دکتر می‌گفت و می‌خروشید. چند بار خواستند ساکت‌ش کنند، حتی یک‌ بار خلخالی گفت:

” به جای این حرفها توبه کن، تا محکوم به زندان شوی و در زندانِ ما تبدیل به آدم گردی.”

– دکتر فریاد زد:

” شما مرا آدم کنید؟
مرا که با یزدانم الفت و عشق دارم، آدم کنید؟!”

– ساعت ۲ آرای دادگاه را خواندند. دکتر را به ده سال محکوم کرده بودند. برادرزاده‌ی بازرگان آمده بود که به خلخالی دستور بازرگان را ابلاغ کند.
بازرگان روی کاغذی با عجله نوشته بود:

“حجت‌ الاسلام خلخالی
با موافقت امام هیچکس را تیرباران نکنید و آقای عاملی تهرانی را به سلطنت‌ آباد عودت دهید.”

– صدای تیر بلند شد. همه وحشت‌زده به طرف حیاط دویدند. دکتر روی زمین افتاده بود و خلخالی با هفت ‌تیری بالای سرش بود.

– یکی از افسرانِ زندانی ساعتی بعد با چشم گریان گفت:

“وقتی دکتر را از دادگاه به سلول باز می‌گرداندند خلخالی گفته بود:

” توی وزیرهای شاه، تو خیلی خوشتیپ بودی…. ”

– لحظاتی بعد به دستور خلخالی او را به حیاط آورده بودند. میگریستم و راه می‌رفتم تا سه راه زندان پیاده آمدم، و جمله‌ی دکتر توی گوشم زنگ می‌زد.
آخرین جمله‌اش:

” به همسرم و به یارانم بگویید، دیگر به من نیاندیشند، فقط در اندیشه ایران باشند.

– دارایی دکتر عاملی، یک ماشین پیکان و تعدادی کتاب بود و در خانه کرایه‌ای زندگی می‌کرد.”

۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸؛ دکتر محمدرضا عاملی تهرانی، از بنیانگذاران حزب پان ایرانیست و نویسنده کتابهای ملی‌گرایی (ناسیونالیسم)، بدست آیت‌الله خلخالی اعدام گردید.

برگرفته از کانال تلگرام «محمد مهدوی‌فر»

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

پنج × سه =

خروج از نسخه موبایل