بحثی در رابطه با رهبری

کسی زین میان گوی دولت ربود/ که در بند آسایش خلق بود

“سعدی”

سپهرداد گرگین: اگر از این موضوع فلسفی بگذریم که چرا جامعه‌ی بشری در هر شکل و حالت خودش، از یک جمع دو نفره گرفته تا یک خانواده و قبیله و کشور و در عرصه‌ای به وسعت جهان به رهبر و رهبری شدن احتیاج دارد و چرا بشر به کسانی احتیاج دارد که چراغ در دست دارند و به سمت تکامل و بهتر شدن راهنمایش می‌باشند!؟  لااقل، می‌توان در مورد نقش و احتیاج آن در خیزش انقلابی مردم ایران در روزهای ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ شمسی به بحث و گفتگو پرداخت.

روزهایی که کاسه‌ی صبر مردم ایران لبریز شد و حسرت نداشتن آزادی و برابری و یک زندگی شاد را با آتشفشان خشم خود فریاد زدند. روزهایی که هر آدم جدی مدعی رهبری سعی در یارگیری و هدایت حوزه‌ی کنترلش به جانبی که او فکر می‌کرد به منفعت است، مشغول بود. روزهایی که ارتجاع داخلی که به اعتقاد من در سرتاسر ایران حدود یک درصد کل جمعیت می‌باشد، به همکاری و راهنمایی ارتجاع جهانی و نمایندگان سیاسی‌شان در دولت‌ها و میدیای جهانی اختناق غیرقابل متصوری را در همه‌ی عرصه‌ها بر مردم محروم ما اعمال کرده بودند تا صدای انقلاب آنان را در گلو خفه سازند. روزهایی که لحظات انقلابی و دگرگون‌کننده‌اش در بلاتکلیفی و انتظار جمعی و یکی از دیگری به انتظار نشستن گذشت. روزهایی که بعضی از ما انقلابیون حتی آنها را هم قبول نداشتیم و فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر رهبر و مرگ بر خامنه‌ای را نشنیده از آن با عجله و سرعت گذشتیم و این شعار‌ها را از طرف خرده‌بورژواهای بالاشهری دانستیم و گفتیم این انقلاب ما نیست! روزهایی که مردم ایران به چشم خود دیدند که باید به خود تکیه کنند و فریادهای همبستگی جهانی تنها یک شعار است که روی کاغذ می‌ماند و خیلی‌ها آن را از سر شکم سیری سر می‌دهند.

در این روزها مساله‌ی رهبریت سیاسی و به دست گرفتن قدرت و جهش یا خزیدن بر روی صندلی قدرت روی میز کار خیلی‌ها قرار گرفت.

من در اینجا به عنوان انسانی که به سوسیالیسم و کمونیسم انسانی معتقدم و رهایی بشریت را در گرو خرد و رهبری جمعی می‌دانم و دولت را تا رسیدن به یک جامعه‌ی کمونیستی به عنوان خدمتگذار، سازمانده و ارگانایز کننده امور داخلی و در بیرون از مرزها نماینده مردم ایران در جامعه‌ی بین‌المللی می‌دانم، رو به رفقای هم‌حزبی‌ام کرده‌ام تا مطالبی را با آنان در میان بگذارم.

رفقا این صحیح است که ما نه صددرصد که هزار درصد تلاش می‌کنیم تا قدرت سیاسی را به دست آوریم و تلاش در جهت پیاده کردن برنامه‌هایی که در “یک دنیای بهتر” مطرح کرده‌ایم داریم. این صحیح است که ما از زندگی خود مایه می‌گذاریم تا انسان را در مقام انسانی‌اش قرار بدهیم و اختیار را به انسان‌ها بازگردانیم.

این صحیح است که ما نه حقه و کلکی در کارمان است و نه پنهان‌کاری و دروغ‌گویی‌ای در برنامه‌ها و کارهایمان است. به قول حافظ:

در نظر بازی ما بیخبران حیرانند/ من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

اما آنچه در این روزها احساس کردم را می‌خواهم با شما در میان بگذارم.

رفقا این روزهای جنبش و رستاخیز مردم به من ثابت کرد که حزب من یعنی من و شما را جامعه، به عنوان نماینده و رهبر خودش در حال حاضر به رسمیت نمی‌شناسد.

تا آن زمان که ما قدرت را به دست بیاوریم شاید یک مدتی طول بکشد و برای این که رهبران جدید و دولتمردان آتی را کنترل کنیم باید طرحی را در مقابل مردم و در حالی که گوش‌ها آماده‌ی شنیدن آن است را در سطح جامعه مطرح کنیم.

این طرح همان چیزی است که من سال‌ها قبل در رابطه با کمبود آن در برنامه “یک دنیای بهتر”مان مطرح کرده بودم و از طرف رفقا بی‌جواب ماند و اینک آن را مجددا مطرح می‌سازم.

بالاترین مرجع سیاسی و رییس دولت و یا هر کس که در راس مملکت قرار می‌گیرد باید حقوق و مزایایش در سطح یک کارگر متخصص باشد.

ما باید مکانیزمی را تدارک ببینیم تا آدمی مثل خمینی نتواند بیاید و دروغ بگوید و فریبمان بدهد. ما همه شاهدیم که آن مرتجع تاریخ چگونه مردم را با حرف‌هایش مبنی بر آزادی و پول نفت را به درب خانه‌ی مردم فرستادن و این که اجباری در حجاب نیست و غیره فریب داد و گول زد و تا به خود آمدیم نسلی از ما را قربانی کرد و به گورهای نامعلوم سپرد.

ما با تکیه بر این تجارب و با دانستن این حقیقت که در حال حاضر احتمال به قدرت رسیدن ما کم است، مردم را باید به این نکته آشنا کنیم که سطح توقع خود را از کسانی که قدرت را در دست دارند و یا در آینده به دست می‌آورند بالا ببرند و بتوانند بر روی رهبران سیاسی اعمال نفوذ کنند.

ما و لیدر ما باید به مردم اطمینان خاطر دهیم که از جنس دیگری هستیم و صندلی قدرت را نه برای خود که برای رسیدن به آرمان‌های انسانی‌مان می‌خواهیم. ما باید جامعه را به این فکر واداریم که چگونه می‌توانند رهبران را قبل و بعد از گرفتن قدرت سیاسی کنترل کنند. بدانند با چه سرمایه و اموالی بر سر کار می‌آیند و با چه مقدار سرمایه و ثروت و اموالی از قدرت کنار می‌روند!

رفقا این روزها مردم به دنبال رهبران واقعی می‌گردند و گوش‌ها آمادگی بیش‌تری برای شنیدن این مطالب دارند. به اعتقاد من وقت آن رسیده که در این مورد مشخص کارزار سیاسی وسیعی راه بیاندازیم و این موضوع را در صدر و سطح جامعه جا بیاندازیم. این مساله برای آینده سیاسی حزب ما از اولویت برخوردار است و حتی در آینده جلوگیری می‌کند از به وجود آمدن استالین‌ها و صدها جنایتکار دیگر که با نام انسان و انسانیت در صف حزب قرار می‌گیرند و بعد استحاله می‌یابند و خود به جنایتکاری دیگر تبدیل می‌گردند.

مساله‌ی رهبریت موضوع مبرم مردم ما است در این شرایط حساس و تاریخی. ما از طریق بلندگوهای حزب خصوصا تلویزیون حزب باید وسیعا روی این موضوع کار کرده و به روشنگری بپردازیم. به اعتقاد من با نفوذی که ارتجاع جهانی در مسایل جاری سیاست‌های جهانی دارد احتمال به قدرت رساندن کسانی غیر از حزب ما در ایران زیاد به نظر می‌رسد و ما باید اولین جریانی باشیم که نه تنها در سطح ایران که در سطح جهان لیدرش عنوان کند که در جستجوی هیچ منفعت خصوصی و شخصی نیستیم و فقط چشم به اعمال قدرت توده‌ها و مردم را از طریق شوراهای واقعی مردم داریم و برای کنترل قدرت مبانی و مسایلی را در پیشگاه جامعه قرار بدهیم. این شرطش آن است که ما در وهله‌ی اول خود به این مبانی و مسایل فکر کرده و آنها را فرموله کرده باشیم.

ما و لیدرمان باید رودرروی مردم به آنها اطمینان بدهیم که از تمام امتیازات ویژه و  مزایا و امکانات رفاهی دولتمردان مبرا خواهیم بود و در جهت اعمال آن به مردم پیشنهاد یک برنامه‌ای را ارایه بدهیم.

رفقا بگذارید تاریخ روی ما قضاوتی از جنس دیگر کند و به آیندگان ثابت گردد که ما خود از جنس دیگری بودیم و خواهیم بود.

من در این مورد همه را و خصوصا کمیته رهبری‌مان را به بحث فرامی‌خوانم و امیدوارم به این ضرورت تاریخی و عاجل جوابی درخور و شایسته بدهیم.

ما باید در سطح جامعه و توقعات مردم این را جابیاندازیم که شرایطی را برای مسوولین و رهبران سیاسی در جلوی رویشان قرار بدهند که نتوانند بعد از کسب قدرت به اعمال نفوذ شخصی و کسب ثروت و مکنت بپردازند. ما باید به کمک افکار عمومی به همه‌ی رهبران سیاسی موجود از مجاهدین و اصلاح‌طلب‌ها و غیره بخواهیم که موضع‌شان را دراین رابطه برای مردم مشخص کنند. به اعتقاد من اینگونه است که ما خود را در صدر مطالبات سیاسی مردم قرار می‌دهیم.

ما باید مرز خود را با دلالان سیاسی فعلی مشخص‌تر کنیم. مردم ایران چشم به اعمال و کارهای ایرانیان این طرف آب‌ها بیش‌تر دارند.

در این مورد من گفتنی‌های بیشتری دارم که در صورت امکان با شما در میان خواهم گذاشت.

به امید پیروزی انقلاب انسانی‌مان

۲۰ جولای ۲۰۰۹

توضیح نویسنده: این مقاله برای درج و توضیح در ارگان‌های داخلی و خارجی حزب کمونیست کارگری  که من در آن عضویت داشتم فرستاده شد که هیچگاه به چاپ نرسید و مورد نظر قرار نگرفت!

اشاره: مسوولیت محتوای نوشتارها و مقاله‌های ارسالی، بر عهده نویسنده است و گذار (سامانه دموکراسی و داد)، دیدگاه‌ها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزش‌گذاری نمی‌کند. هدف این سامانه مهیا کردن تریبونی آزاد برای بیان آرا و دیدگاه‌های مختلف در راستای گذار از حاکمیت اسلامی به دموکراسی است.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

چهارده − 1 =