«مجید دارابیگی»؛ فیروز گوران، که به عنوان سردبیر و یکی از اعضای پنج نفره هیات تحریریه روزنامه آیندگان، در دوران انقلاب نام اش بر سر زبانها، افتاد، سی خرداد در گذشت. وی در نوجوانی، زادگاه خود، روستای “ادریم” سوادکوه را ترک نمود و رهسپار تهران شد. در تهران با دست فروشی آغاز کرد، در کلاسهای شبانه به تحصیل پرداخت و در دوران تحصیلی، در چاپ خانهها، به کار سخت و سنگین حروف چینی روی آورد. شاید هم بیماری ریوی و سرطان ریه اش، که مرگ او را به دنبال داشت، بی تاثیر از آثار کار بلند مدت با مرکب و حروف سربی نبود. اما گوران از کار در چاپ خانه، و مرور کتابها، روزنامهها و مجلات در جریان حروفچینی، هم به مقام روزنامهنگاری رسید، و به عنوان یک روزنامه نگار، به اهل قلم پیوست و هم با درک ضرورت های اجتماعی و شناخت درد و رنج کارگری، سوسیالیست شد و در پرتو درک فکری مارکسیسم ـ لنینیسم، به مبارزه برای سوسیالیسم روی آورد.
گوران مانند شمار چندی از کارگران چاپچی، از جمله رفیق جان باخته، حسن اردین، به ساکا(“سازمان انقلابی کارگران ایران”) پیوست و هم زمان با آنان، در بهار سال هزار و سیصد و پنجاه، بازداشت و به مدت دو سال به جمع زندانیان سیاسی پیوست.
اگر چه پییشینه ی مبارزاتی چند نفری از بنیان گذاران ساکا، از جمله باقر امامی، آوانس و آلبرت، به دوران پیش از کودتای بیست و هشت مرداد می رسد، اما این گروه با ترکیبی کارگری ـ روشنفکری، از کارگران کفاش، مکانیک، چاپچی و دوزنده، یکی از گروه های سیاسی کار به شمار می آمد، که توانسته بود در دوران خفقان پس از کودتای سال سی و دو، حدود دو دهه به فعالیت و بقای خود ادامه دهد و گروه آن گاه متلاشی شد و به دام افتاد که پس از آغاز جنبش چریکی، دو تن از رفقای کارگر، تالیور به دست، در شهر اصفهان در صدد مصادره ی موجودی یکی از شعبه های بانک صادرات برآمدند و ناکام از دریافت موجودی بانک، بازداشت شدند.
اما هنر واقعی فیروز گوران چه پیش از بازداشت، و چه پس از رهائی از زندان، تا دوران انقلاب، قلمزنی در روزنامه های اطلاعات، کیهان و آیندگان بود و در دوران انقلاب در سمت سردبیری آیندگان، به عنوان یک روزنامه نگار آگاه به حرفه ی خویش درخشید.
در طی سال های پس از کودتا، به ویژه پس از سال پنجاه، و بستن هفته نامه ها و نشریات روشنفکری، که رژیم شاه توانست، در پرتو مهره های سرسپرده ی خود، مصباح زاده، در کیهان، مسعودی در اطلاعات و داریوش همایون در آیندگان، با کاربرد منظم سانسور و چیدن سانسورچیان حرفه ای، روزنامه نگاران و خبرنگاران را آن چنان محدود سازد که قلمزنی در عرصه ی خبررسانی و بیان روی دادهای بزرگ و کوچک جامعه روز به روز دشوارتر می نمود، تا چه رسد به نقد نظام و یا بیان نارسائی هائی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی! از این روی، تنها در پرتو اوج گیری مبارزات توده ای بود که روزنامه نگاران به خود آمدند و توانستند با برکناری کارگزارن رژیم، عرصه ی دیگری از کار روزنامه نگاری و خبررسانی را به نمایش بگذارند. مساله ای که در آستانه ی انقلاب هم هضم اش برای رژیم شاه با همه ی ادعائی که دایر بر ایجاد فضای باز سیاسی می نمود، چندان قابل تحمل نبود.
بی جهت نیست که در چهار ماهه ی پایانی رژیم شاه، روزنامه نگاران شاغل در سه روزنامه معتبر صبح و عصر، در اعتراض به کاربرد(اعمال) سانسور از جانب ماموران حکومت نظامی، دو بار دست به اعتصاب می زنند و اعتصاب جسارت آمیز چند هفته ای آنان، برگ درخشانی در تاریخ روزنامه نگاری ایران و جهان به شمار می رود.
روزنامه آیندگان با ترکیب تحریریه پنج نفره ی فیروز گوران، عمید نائینی، محمد قائد، مسعود مهاجر و جهانبخش نورائی، در بهار کوتاه آزادی مطبوعات، با درخششی بی مانند، فعالیت های جاری جامعه و کنش گروه های سیاسی و اجتماعی را بازتاب می داد. برای نمونه درج نخستین اطلاعیه ی کانون مستقل معلمان تهران تنها در همین روزنامه بازتاب یافت، یا هنگامی که در دوران نخست وزیری دکتر شاهپور بختیار، گروهی از جوانان فریب خورده، به تحریک آخوندهای محل،محله جمشید، یا شهرنو را باتدارکات از پیش آماده، به آتش کشیدند و شماری از قربانیان معتاد و علیل را هم که نای حرکت و پای فرار نداشتند، وحشیانه در آتش انداختند و سوزاندند، این خبر و محکومیت آن، تنها در آیندگان بازتاب یافت.
هنگامی هم که پس از ترور، آخوند “مرتضا مطهری”، رئیس شورای انقلاب، توسط گروه فرقان، شیخ علی اکبر هاشمی، در مجلس بزرگ داشت وی که با حضور خمینی برگزار شد، سخت به نیروهای چپ تاخت که اگر اراده کنیم امت حزب اله شما را یک شبه نابود خواهد ساخت و به بیان روشن کمونیست ها را مسول این ترور قلم داد کرد و حزب الهی ها را علیه کمونیست ها تحریک نمود، درج بخشی از اطلاعیه فرقان، که به عنوان یک گروه اسلامی، مسولیت این ترور را بر عهده گرفته بود؛ خشم خمینی را آن چنان برانگیخت که آن بیانیه ی کذائی، من دیگر روزنامه آیندگان را نمی خوانم صادر نمود و دریغا کسی را یارای آن نبود که پرسش کند آخر آقای خمینی از کی تا به حال روزنامه خوان شدی، که این روزنامه را تحریم می کنی!
با صدور بیانیه ی خمینی مشتی اراذل و اوباش در برابر دفتر روزنامه دست به تظاهرات زدند و ایندگان به ابتکار گوران با انتشار روزنامه در یک برگ، که بیانیه ی روزنامه نگاری بود، به طور موقت از انتشار بازماند.
انتشار دوباره ی آیندگان، چند هفته ای بیش دوام نیافت، زیرا هم چنان خاری بود در چشم خمینی و دیگر سردمداران از راه رسیده ی حکومت اسلامی که نمی توانستند وجود یک نشریه ی ناوابسته را که در چهارچوب حرفه ی روزنامه نگاری به درج بیانیه سازمان های سیاسی می پرداخت و دیدگاه های گوناگون را بازتاب می داد، تاب آورند و سرانجام این که یک گروه شبه فاشیستی تازه تاسیس به نام “سازمان مجاهدینانقلاب اسلامی”، با ترکیبی از چند گروهک تروریستی زمان شاه، شبانه ساختمان و چاپ خانه ی روزنامه را مسلحانه به اشغال خود در آوردند و پس از چند هفته با امکانات فنی و چاپی آیندگان، به انتشار روزنامه “صبح آزادگان” پرداختند. بدون آن که دولت بازرگان و وزارت کشور که در عمل با معاونت علی اکبر هاشمی تیول روحانیت شده بود به درخواست هیات دبیران، خبرنگاران، کارکنان وکارگران روزنامه آیندگان توجهی نمایند.
بی گمان بستن روزنامه آیندگان را می بایستی نقطه عطف دیگری از استقرار دوباره ی سانسور مطبوعات دانست، همان گونه که رادیو و تلویزیون دولتی به عنوان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، از همان شب بیست و دو بهمن به انحصار روحانیت درآمد و اصطلاح پشم و شیشه در میان عوام رواج یافت، به دنبال آیندگان روزنامه کیهان هم به کنترل رژیم درآمد و گروهی مسلح به نام کارگران روزنامه، هیات تحریریه و دبیران بخش های سیاسی و اجتماعی روزنامه را راه ندادند.
اشغال فاشیستی آیندگان اگر چه در افکار عمومی بازتاب گسترده یافت اما به استثنای جبهه ی تازه تاسیس دموکراتیک ملی، که در اعتراض به بستن این روزنامه اعلام تظاهرات نمود، هیچ کدام از سازمان های سیاسی دست به اقدامی نزدند و از تظاهرات جبهه ی دموکراتیک ملی هم که با جمعیتی حدود پانصد نفر برگزار شد، پشتیبانی ننمودند و شگفت تر این که حزب توده، از تعطیل آیندگان استقبال نمود.
اگر چه گوران، پس از بستن آیندگان، مدتی در مجله صنعت حمل و نقل و جامعه سالم قلم زد اما هیچ نشریه ی دیگری در جمهوری اسلامی تاب قلم وی را نیاورد ودردمندانه،در اوج فکری و توان قلمزنی، به مدت چهار دهه از عشق نویسندگی و انتشار روزنامه بازماند. یادش گرامی باد.
مجید دارابیگی
۲۳ . ۶ . ۲۰۱۹