اسناد محرمانه وزات امنیت آلمان شرقی سابق در پاییز ۱۹۸۹ نشان میدهد که آنها یک ماه قبل از فروریختن دیوار برلین به هونکر هشدار میدهند که شهروندان به شدت ناراضیاند و وضع وخیم است. اما او باور نداشت که در لبه پرتگاه است.
گزارشی که پیش رو دارید با یک “سند به شدت محرمانه” شروع میشود. تاریخ گزارش هشتم اکتبر۱۹۸۹، یعنی درست یک روز پس از مراسم چهلسالگی برپایی “جمهوری دمکراتیک آلمان” تنظیم شده است. این بخشی از یک گزارش هفت صفحهای دستگاه امنیتی آلمان شرقی به رهبران حزب و در راس آن اریش هونکر است:
«بنا بر ارزیابی نیروهای مترقی، به ویژه اعضای حزب از وضعیت در پایتخت و تمامی مناطق دیگر جمهوری دمکراتیک آلمان، حکومت سوسیالیستی و نظم عمومی در این کشور به شدت در خطر است. آنها آمادگی خود را برای قرار گرفتن در کنار حزب و حمایت از حکومت کارگران و کشاورزان در مقابل دشمنان داخلی و خارجی اعلام کردهاند. بر اساس ارزیابیهای ما نارضایتی شهروندان همچنان و به سرعت رو به افزایش است.»
این که نگرانی “وزارت امنیت” آلمان شرقی چقدر به حق بوده است را وقایع روز نهم نوامبر همان سال (یک ماه پس از این گزارش محرمانه) نشان میدهد: روز فروپاشی دیوار برلین. از فروریختن دیوار حائل میان دو بخش شرقی و غربی برلین تا اتحاد دو آلمان در سوم اکتبر ۱۹۹۰ کمتر از یک سال طول نمیکشد. در این تاریخ “وزارت امنیت جمهوری دمکراتیک آلمان” (اشتازی) به تاریخ پیوسته است. این سازمان در عمل با فشار فعالان حقوق بشری و در جریان انقلاب صلحآمیز مردم این کشور منحل میشود.
حکومت آلمان شرقی نخواست یا نتوانست مخالفان خود را سرکوب کند. دلیل این امر هم به خاطر فروپاشی اقتصادی و اجتماعی از درون کشور و هم به خاطر شرایط جهانی و تحولاتی که در جهان سوسیالیستی با اصلاحات میخائیل گورباچف، رهبر اتحاد جماهیر شوری سابق رخ داده بود. گورباچف برخلاف رهبران پیش از خود حاضر به حمایت بی چون و چرا از “اقمار شوروی” نبود.
در اسناد منتشر شده روشن میشود که در نوامبر سال ۱۹۸۹ سازمان امنیت آلمان شرقی عملا با بود و نبود و حفظ امنیت خود درگیر است. در حالی که از تخریب بخشهایی از دیوار برلین پنج روز گذشته و تردد امواجی از شهروندان برلین شرقی به سوی غرب در جریان است، اشتازی در حال تبلیغ برای خود است. در یکی از این اسناد آمده است:
«اعضای اشتازی در بحثهای همهجانبه آمادگی خود را برای حمایت از تحولات اعلام میکند تا اعتماد میان مردم و حزب را دوباره احیا کند.» غافل از این که برای اینگونه “حمایت”ها دیگر دیر شده است. جنبش در آلمان شرقی به مرحله غیرقابل بازگشت رسیده بود.
تا نیمه سال ۱۹۸۹ وزارت امنیت آلمان شرقی هنوز کنترل کامل بر اوضاع را در دست داشت. این کنترل زمانی شکسته میشود که از مخالفتها جنبشی سراسری شکل میگیرد. در این زمان است که اشتازی خود به مورخ سقوط خود تبدیل میشود.