بیانیه کانون صنفی معلمان ایران به مناسبت روز جهانی معلم

کانون صنفی معلمان ایران، روز شنبه ۱۳ مهر ماه ۹۸، با انتشار بیانیه‌ای، ضمن تبریک روز جهانی معلم به همه همکاران و و نیز همه کسانی که در اعتلای امر آموزش تلاش می‌کنند، خواهان برداشتن حصارهای اندیشه از آموزش کشور و نگاه ایدئولوژیک به امر آموزش در ایران شد.

کانون صنفی معلمان ایران (تهران) در این بیانیه تاکید کرد که حاکمیت جمهوری اسلامی نیازی نمی‌بیند نظام آموزشی را با اقتصاد و توسعه پیوند دهد، این نظام وظیفه اصلی خود را ترویج ایدئولوژی می داند و از دید آن آموزش و پرورش دستگاهی است برای “کنترل کردن، انضباط بخشیدن، القای گزاره‌های ارزشی و سیاسی خاص و پرورش افرادی مطیع و مشابه”. در بیانیه این کانون، ضمن تبریک روز جهانی معلم به معلمین و فعالان صنفی و همه کسانی که در اعتلای امر آموزش تلاش می‌کنند، آمده است “خواهان برداشتن حصارهای اندیشه از آموزش کشور و نگاه ایدئولوژیک به امر آموزش است تا هرچه بیشتر و بهتر بتوان با نقد خویشتن، به هدف نیک اعتلای فرهنگ و اندیشه و خردورزی رسید”.

متن کامل این بیانیه در ادامه می آید:

از سال ۱۹۹۴ میلادی، ۵ اکتبر (سیزدهم مهرماه)، از سوی سازمان جهانی یونسکو روز جهانی معلم نام‌گذاری شده است. با طرح شعاری که هدف پیش روی سال جدید آموزشی را نمایان می سازد. آن چه در این سال ها به عنوان وجه مشترک همه این شعارها دیده می شود تاکید بر نقش محوری معلم در تغییر شرایط و اهمیت سرمایه گذاری برای تربیت معلمان آگاه و حرفه ای است، و صد البته تأمین شرایط مطلوب برای آنان. از جمله؛ سرمایه گذاری برای آینده، سرمایه گذاری برای آموزگاران، قدرتمندی آموزگاران، ساختن جامعه های پایدار، ارج نهادن به آموزگاران، بهبود جایگاهشان، معلمان جوان آینده این حرفه اند.

در اکثر کشورها این روز، روز جشن و شادباش، یادآوری تلاش و ارزیابی موفقیت‌ها و تبیین دلایل عدم توفیق‌هاست. در کشور ما اما آن‌ها که بیرون از تاریخ ایستاده اند، تنها با نسیانی انتخابی، از کنار چنین مناسبت هایی می‌گذرند تا مبادا همچون آینه‌ای واقعیت موجود را نشانشان داده و تصویر خیالی برساخته ذهن رویا پردازشان را برهم زند.

کانون صنفی معلمان ایران، ضمن گرامی داشت روزهایی مانند روز جهانی معلم و روز ملی معلم، به آن‌ها همچون فرصتی برای بازنگری و تأمل در چرایی ضعف شدید آموزش در ایران و به تبع آن تضعیف شدید جایگاه معلمان در نظام آموزش رسمی می نگرد.

از نگاه جامعه شناسانه شاید بتوان برای آموزش و پرورش دو نوع کارکرد را در نظر گرفت.
اول؛ نگاهی «ابزاری و تکنوکراتیک» که نهاد آموزش عمومی را ابزاری برای آموزش و پرورش نیروهای لازم برای بخش های مختلف کار در جامعه می داند.
و دیگر نگاهی «ایدئولوژیک»؛ که از این منظر، آموزش رسمی در صدد پرورش “نگهبانان” نظام سیاسی موجود است و آموزش و پرورش، جایگاه کشمکش برسر نوع خاصی از آموزش و سیاست فرهنگی تلقی می شود.

در کشور ما منابع اصلی درآمدی، از فروش نفت تأمین می‌شود و در اختیار دولت و نظام است. لذا حکومت نیازی نمی‌بیند که نظام آموزشی را با اقتصاد و توسعه پیوند دهد، بلکه وظیفه اصلی این نظام را ترویج ایدئولوژی حاکمیت می داند.( این که تا چه حد در این هدف موفق بوده، بحث دیگری است).

در طول تاریخ نظام‌های سیاسی در ایران، همواره خود را به عنوان عقل کلی فرض کرده‌اند که باید حقیقت مطلقی را که الزاما و انحصارا در نزد آنان موجود است به ذهن دانش‌آموزان و حتی دانشجویان القا کنند. در چنین شرایطی مدرسه دستگاهی است برای “کنترل کردن”، “انضباط بخشیدن”، “القای گزاره های ارزشی و سیاسی خاص»”و “پرورش افرادی مطیع و مشابه”.

در این سیستم، روحیه پرسشگری و خلاقیت دانش آموز مجالی برای رشد نمی‌یابد و چه بسا سرکوب می‌شود. اصل بر حافظه محوری است. معلمان که خود نیز پرورش یافتگان همین نظام‌اند، فرصتی برای نوآوری و ترویج نگاه بدون سوگیریِ علمی نمی یابند. دیوار بلندی میان مدرسه و واقعیت‌های جاری در جامعه کشیده می‌شود.

اندیشمندان و کارشناسان مستقل آموزشی طرد می‌شوند و خلاصه آن که ” امر سیاسی کاملا بر نظام آموزشی سیطره دارد”. در چنین حالتی، مدرسه که کارکرد اولیه آن آگاهی بخشی، نوجویی و تغییر بوده است، به نهاد محافظه‌کاری تبدیل می شود که کارکرد آن کنترل و ایستایی جامعه است. هرچند برخی از صاحب نظران بر این باورند که “نظام آموزشی ما دائماً در کتاب‌های درسی، برنامه‌های درسی و گفتمان رسمی خود نوعی نظام دانش رسمی را شکل داده که می‌خواهد با ستیز با جهان، دانش‌آموزان را آموزش دهد”.
ویژگی دیگری که برای القاء نظرات خاص در آموزش، ضروری و اجتناب ناپذیر تلقی می‌شود و در واقع همراه با آن می‌آید، تمرکزگرایی است.

هنگامی که هدف تولید انسان های مشابه -به منظور حفظ اقتدار حاکمان- باشد، ضروری است پیام ‌های یکسان از یک مرکز فرماندهی به مدارس پایتخت و شهرهای بزرگ تا محروم ترین و دورافتاده ترین نقاط کشور برسد؛ هر چند که از نظر زبان، فرهنگ و شرایط جغرافیایی به شدت متفاوت باشند. نظام آموزش رسمی در کشور ما به شدت متمرکز است و این تمرکزگرایی که هم در محتوای آموزشی و هم در ساختار مدیریتی اعمال می شود، موجبات سلب اختیار از مدیران میانی، مدیران مدارس و معلمان را فراهم آورده است.ساختار هرمی شکلی که مدرسه، کادر آموزشی و اداری آن که در قاعده این هرم قرار می‌گیرند، مبدل به مجریان دستوراتی که از بالا به پایین و به صورت یک طرفه صادر می شود، گشته اند.

اما از سوی دیگر همان ساختار متمرکز، خود مانعی است در جلب همکاری معلمان و بدنه نظام آموزشی که به دلیل نادیده گرفته شدن و عدم حضور در تصمیم گیری ها، نوعی مقاومت در برابر طرح ها و برنامه ها انجام می دهند که موجب عدم پذیرش و انتقالِ پیام های القایی و در نتیجه ناکامی در تحقق هدف هاست.

در واقع آنچه در این شرایط نادیده گرفته می‌شود، فردیت معلم و دانش آموز به عنوان انسان‌هایی مستقل و دارای ویژگی‌ها و تفاوت‌های فردی است. در این سیستم نه تنها دانش آموز در هر شرایط و موقعیت جغرافیایی مجبور است متن واحدی را در بازه زمانی یکسان به عنوان امری مطلق و بدون چون و چرا بپذیرد، که از معلم او نیز انتظار می رود ابزاری برای انتقال این نظرات باشد! لذا در همین حد هم به او پرداخته می شود؛
– دانشگاه های تربیت معلم نشانی از دانشگاه (به معنی دقیق کلمه) و پویایی ذهن و اندیشه ندارند.
– بودجه آموزش و پرورش نه به عنوان سرمایه گذاری، که هزینه تلقی می شود.
– کیفیتِ آموزش کالایی می شود گران قیمت که اقشار خاصی به آن دسترسی خواهند داشت.

معلم نیز اگر چنین شرایطی را باور داشت یا تظاهر به باور آن نمود! پذیرفته می‌شود و چنانچه با مطلق های ذهنی همسو نشد، کیفیت آموزش را برای همگان خواست، پرسشگر و مطالبه گر شد؛ به عنوان عنصری نامطلوب، طرد و تبعید می شود، حکم اخراج و انفصال می گیرد! و یا به عنوان برهم زننده امنیت صاحبان قدرت و شوکت، به زندان‌های طولانی مدت محکوم می‌گردد. این است که «سرمایه گذاری برای آموزگاران جوان»، «قدرتمندی آموزگار » و «ارج نهادن به آموزگار» تنها در حد شعارهایی روی کاغذ و برای همان مجامع بین المللی باقی می‌ماند. روی هم رفته می‌توان گفت که متاسفانه آموزش و پرورش رسمی کشور، آن رابطه طبیعی و لازمی که باید با جامعه، جهان و تحولات آن‌ها داشته باشد را ندارد و گوش خود را بر صدای آنها بسته است.”آموزش ایدئولوژیک، صدای جامعه را نمی شنود” ،

کانون صنفی معلمان ایران، در راستای اهداف و مطالبات صنفی و برحق خویش، و در تداوم امر آموزش کیفی و همگانی، ضمن تبریک روزجهانی معلم به همه همکاران و معلمین و فعالان صنفی و نیز همه کسانی که در اعتلای امر آموزش تلاش می‌کنند، خواهان برداشتن حصارهای اندیشه از آموزش کشور و نگاه ایدئولوژیک به امر آموزش است تا هرچه بیشتر و بهتر بتوان با نقد خویشتن، به هدف نیک اعتلای فرهنگ و اندیشه و خردورزی رسید.

کانون صنفی معلمان ایران (تهران)

۱۳ مهر ۱۳۹۸/ ۵ اکتبر ۲۰۱۹.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

18 − هفده =