نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران، محبوس در بند زنان زندان اوین در نامهای سرگشاده پیرامون وضعیت بازداشت شدگان تجمعات اعتراضی اخیر که در بندهای بازجوئی این زندان از قبیل بند۲۰۹ وزارت اطلاعات یا ۲ الف سپاه که برای درمان به بهداری زندان اوین منتقل میشوند و دیگر بازداشت شدگانی که در جریان این تجمعات بازداشت شدند را به رشته تحریر در آورده است.
متن نامه سرگشاده نرگس محمدی در ادامه میآید:
حکومت مسئول کشتار بی رحمانه مردم و خشونت هاست، همه موظفیم در مقابل کشتار مردم توسط حکومت بایستیم.
جوانی تیر خورده و رنگ پریده روی صندلی بهداری اوین افتاده است. ظاهرش نشان میدهد که خونریزی، عفونت و تورم غیر قابل تصور پا، او را از پای درآورده تا زندانبانان بند ۲۰۹ امنیت اوین او را از سلول انفرادی به بهداری آوردهاند. او جوانی کم سن و سال است از اسلامشهر. جوانی از همان طبقه که قرار بود جمهوری اسلامی خادمشان باشد. وقتی به او گفتیم اصرار کن پایت معالجه شود وگرنه با این وضع قطع میشود گفت من که قرار است اعدام شوم چه فرقی دارد با پا یا بی پا. از روزی که بازداشت شدهام حتی بتادین هم روی زخمم نریختهاند.
دختری ۲۰ساله از زندان وزرا به بند زنان منتقل شد. چشمانش شدت اضطرابش را نشان میداد. سر راه از ماشین پیاده شده و به طرف عدهای که برای گرانی بنزین تجمع کرده بودند، رفته و بازداشت شده بود. حین بازجویی یا بهتر بگویم اعتراف گیری، مرد بازجو از موهایش گرفته و کشیده بود و فحشهای رکیکی داده بود که رویش نمیشد تکرار کند. کمر بند دور کمرش را باز کرده و به میز و صندلی کوبیده بود تا دختر جوان ترسیده و هر چه میخواهد را به دوربین بگوید، نه یک بار بلکه چند بار. او که چون بسیاری از هم نسلانش موفق به تحصیل در دانشگاه نشده و به کار مشغول بود، به زندان قرچک و میان متهمان قتل و مواد مخدر و … منتقل شد.
صدها هموطن عزیزمان با شلیک مستقیم عوامل حکومت به خون غلطیدند. مادران و پدران کمر خم کردند و خانهها به پرچم سیاه مزین شدند. قربانیان استبداد دوباره به قربانگاه برده شدند. ملتی به ستوه امده از فقر و تبعیض و فساد حکومت استبدادی به پای خاستهاند تا صدای پر خشم و بغض آلودشان را به گوش مسئولان برسانند اما به جای شنیده شدن فریادشان به رگبار گلوله بسته شدند.
حکومت معترضان را فارغ از شکل اعتراضاتشان در سلسله اعتراضات اخیر، اغتشاشگر، آشوبگر و اراذل و اوباش نامیده و آنها را جزء مردم ایران نمیداند. معترضان مردم ایران هستند اما نه از جنس حاکمان. مردمانی هستند رنج و گرسنگی کشیده، مردمانی تحقیر و سرکوب شده، مردمانی که به هر طریق ممکن برای نقد، اصلاح و اعتراض کوشیدند، سرکوب شدند و اکنون در کف خیابانها فریاد حق خواهی سر میدهند.
حاکمان اعلام میکنند اعتراض حق مردم است. اما به یاد نمیاوریم اعتراض و حتی نقدی که به سرکوب توسط حکومت نینجامیده باشد. حکومت نشان داده که مسالمت آمیزترین اعتراضها را تحمل نمیکند و حتی تظاهرات سکوت را با گلوله پاسخ میدهد.
رییس جمهور کشور، مردم معترض را که طی اقدامی مدنی ماشینهایشان را در خیابانها متوقف کردهاند، تهدید به تعقیب میکند و ابزار کنترل و دوربین و مانیتورینگ را به رخ ملت میکشد. از ایشان به عنوان حافظ حقوق ملت (نه حکومت) باید سوال کرد آیا ابزار و کنترلی بر ماشههای تفنگ هایی که به روی ملت آتش گشودند و یا کنترل و دوربینی در سلولهای بندهای امنیت که تن مجروح جوانان ملت را به اسارت و شکنجه کشیدهاند، در اختیار دارد؟
رییس قوه قضاییه معترضان را با اعمال مجازات سنگین و برخورد قاطع تهدید میکند اما کلامی از تعقیب و مجازات عاملان شلیک مستقیم به مردم به میان نمیآورد. آیا تصور و باوری بر اجرای حق و عدالت در چنین سیستمی وجود دارد؟
کشتار مردم رنجور و خسته از سرکوب، آنچنان وحشیانه و خشونت آمیز است که با هیچ عذر و بهانهای از سوی حکومت توجیه پذیر نیست و تنها یک درخواست میتوان داشت و آن مجازات عاملان کشتار مردم بی پناه است واین مساله باید به یک خواست عمومی تبدیل شود.
تاریخ مایه عبرت مستبدان نشده است. سرکوب هر اعتراضی در مقاطع مختلف تاریخ این سرزمین، بسترساز شکل گیری قدرتمندتر اعتراضات و حق خواهیهای بعدی شده، بدیهی است شکل و دامنه اعتراضات آینده، مطابق با نوع مواجهه نظام با معترضان فعلی رقم خواهد خورد.
نرگس محمدی/ ۱۰ آذرماه ۱۳۹۸/ زندان اوین