آینده‌ی اینترنت در ایران

سال‌ها پیش از همه‌گیر شدن اینترنت، وب‌جهان‌گستر یکی از امکانات تجملی‌ای بود که عده‌ی قلیلی از آن بهره‌مند می‌شدند. امروزه و بعد از انقلاب دیجیتال اما تصور دنیا بدون اینترنت ناممکن است، امر ناممکنی که برای چند روز در ایران ممکن شد. قطع دسترسی به اینترنت جهانی در پی اعتراضات سراسری در ایران و چراغ‌های خاموش کاربران ساکن ایران برای روزهای متوالی، باعث نگرانی جدی فعالان حقوق‌بشر و حقوق دیجیتال شد و موضوع اینترنت در ایران را به یکی از موضوعات اصلی اجلاس جهانی راهبردی اینترنت در برلین تبدیل کرد. در حاشیه‌ی این نشست با کاوه آذرهوش، کارشناس سیاست اینترنتی گفتگو کردیم و از او پرسیدیم اهمیت اینترنت در چیست؟ نسبتش با حقوق‌بشر چیست؟ دولت‌های اقتدارگرا چطور اینترنت را کنترل می‌کنند و آینده‌ی اینترنت در ایران چه خواهد شد؟

سپهر عاطفی: اهمیت اینترنت در جهان امروز چه در سطح روزمره چه در سطح حکومت و جامعه‌ی ناشی از چیست؟

کاوه آذرهوش: بیست سی سال پیش وقتی که اینترنت خودش را نشان داد و خیلی از مردم از وجود شبکه‌ی جهانی وب مطلع شدند، استفاده‌ی روزمره‌ از آن بسیار کمتر بود. در آن زمان، در واقع دو جور از اینترنت استفاده می‌شد. یا نهادهای خیلی بزرگ دولتی و اقتصادی بودند که به وسیله‌ی اینترنت کار خود را سرعت بخشیدند و گسترش دادند یا کسانی بودند که می‌خواستند در حوزه‌های اقتصادی و سیاسی کارهای نوآورانه ارائه دهند. برای مثال، اگر به وبلاگستان فارسی از نظر سیاسی یا وب سایت ای‌بِی از لحاظ اقتصادی نگاه کنیم، می‌بینیم که در زمان خودشان اقدامات نوآورانه‌ای بودند. اما الان در سال ۲۰۱۹ (در اکثر جوامع) کسی که به اینترنت دسترسی نداشته باشد در واقع نمی‌تواند به طور کامل در زندگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه مشارکت کند. اگر به نمونه‌ی خیلی محلی‌تر و روزآمدترش نگاه کنیم اینترنت در ایران برای خیلی‌ها یک کالای تجملی نیست بلکه وسیله‌ای ضروری برای امرار معاش است. برای بسیاری از دانش‌آموزان و دانشجویان بدون اینترنت پیشرفت درسی و تحصیلی با مشکلات جدی مواجه می‌شود. امروزه در اکثر جوامع، اینترنت لازمه‌ی مشارکت بی‌دردسر در زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. به همین دلیل، دسترسی به اینترنت اهمیت بسیار بیشتری از سی سال قبل دارد.

نسبت میان اینترنت و حقوق‌بشر چیست؟

وقتی اعلامیه‌ی جهانی حقوق‌بشر منتشر شد، اینترنت وجود نداشت. اما طبق دو ماده‌ از بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر و ضروری بودن اینترنت در جهان امروز می‌توان گفت که حق دسترسی به اینترنت، یکی از حقوق بشر است. ماده‌ی ۱۹ این اعلامیه بر حق آزادی عقیده و بیان و حق جست‌وجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه‌ای بدون ملاحظات مرزی تأکید می‌کند و ماده‌ی ۲۷ تصریح می‌کند که هر کسی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگیِ اجتماع خویش همکاری کند و به ثمره‌ی علمی و فرهنگی آن جامعه دسترس داشته باشد. بنابراین، به نظرم با توجه به مواد ۱۹ و ۲۷ می‌توانیم بگوییم در اکثر جوامع حق دسترس به اینترنت جزئی از حقوق بشر است.

اما وقتی از جوامعِ بسته صحبت می‌کنیم یا جوامعی که در آن حقوق گروهی از مردم به صورت سیستماتیک نقض می‌شود، اینترنت نقش مهم‌تری دارد. در جوامعی مثل ایران که حق دسترسی به آموزش برای گروهی از اقلیت‌های قومی و مذهبی یا حق دسترسی به اطلاعات بهداشتی و سلامتی برای اقلیت‌های جنسی نقض می‌شود، اینترنت دریچه‌ای است که این گروه‌ها به وسیله‌ی آن می‌توانند به حقوق دیگرشان دسترسی پیدا کنند. بنابراین در این جوامع هم حق دسترسی به اینترنت از حقوق‌بشر است.

یعنی به نظر شما قطعی اینترنت ضربه‌ی شدیدتری به اقلیت‌ها و افراد آسیب‌پذیر می‌زند؟

بله. جدا از قطع کامل اینترنت وقتی ما از نقض دسترسی به شبکه‌ی جهانی به صورت تدریجی صحبت می‌کنیم، بر این گروه‌ها تأثیر شدیدتری دارد. ولی حتی اگر در مورد همین یک هفته هم صحبت کنیم، خیلی از گروه‌های آسیب‌پذیر از اینترنت فقط برای آزادی بیان یا فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی استفاده نمی‌کردند. مثلاً صاحبان بعضی از کسب‌و‌کارهای کوچک اینستاگرامی، زنانی بودند که از طریق اینترنت می‌توانستند بعضی از محدودیت‌های جامعه را دور بزنند. می‌توانیم به تفصیل از تأثیر قطع اینترنت بر حقوق سیاسی و اجتماعی و آزادی بیان همه‌ی افراد حرف بزنیم اما وقتی به اقلیت‌هایی فکر کنیم که حتی ممکن است وارد این تظاهرات هم نشده باشند، ضربه‌ای که به آن‌ها وارد شده احتمالاً شدیدتر است و در ماه‌های آینده بیشتر از آن خواهیم شنید. مثلاً اقلیت‌هایی که حق تحصیل‌شان فقط از طریق دسترسی به اینترنت ممکن بوده است یا افراد دارای معلولیت که محدودیت فیزیکی برای رفت و آمد در جامعه دارند صددرصد ضربه‌ی بیشتری از قطع اینترنت خورده‌اند.

وقتی درباره‌ی اینترنت و حقوق‌بشر صحبت می‌کنیم، فقط از حق دسترسی حرف نمی‌زنیم بلکه درباره‌ی حقوق دیجیتال هم صحبت می‌کنیم. از تجربه‌ی اخیر باید بفهمیم که قطع تدریجی اینترنت ایران از اینترنت جهانی چه تأثیری بر اقلیت‌ها می‌گذارد و حتی به خاطر آن‌ها هم که شده باید بیش از پیش تلاش کنیم تا از قطع تدریجی جلوگیری کنیم و از اثراتش بکاهیم. ضرر دیگر قطع اینترنت ضرر اجتماعی است زیرا مردم از تجربه‌ی یکدیگر و اتفاقاتی که رخ می‌دهد مطلع نمی‌شوند. جامعه‌ی ما نسبت به دهه‌ی اول انقلاب آگاهی بیشتری از تجربه‌ی اقلیت‌ها و حاشیه‌نشین‌ها و کسانی دارد که در مراکز شهری نیستند. قطع اینترنت در شرایطی که می‌گویند بیش از ۲۰۰ نفر کشته شده‌اند سبب می‌شود که مردم نتوانند از تجربه‌ی یکدیگر از چنین واقعه‌ی خشنی مطلع شوند و این امر به چنددستگی در جامعه دامن می‌زند. به کمک اینترنت مردم می‌توانند تجربه‌ی مشترکی از حوادث داشته باشند و با یکدیگر همدلی کنند تا اثرات منفی چنین اتفاقاتی کاهش یابد. این برای من خیلی مهم است که به وسیله‌ی اینترنت از تجربیات دیگران مطلع شویم و از آن به نفع حرکت به سمت یک جامعه‌ی باز و چندصدایی استفاده کنیم. قطع اینترنت در چنین مواقعی ضربه‌ای جدی به چنین حرکتی می‌زند.

دولت‌های مختلف، از چین و روسیه گرفته تا هند و ایران، چطور اینترنت را کنترل و سانسور می‌کنند؟ آیا شباهتی بین نحوه‌ی مدیریت اینترنت بین این کشورها وجود دارد؟

طریقه‌ی برخورد تمام کشورها چه دموکراتیک و چه غیردموکراتیک با اینترنت و قانون‌گذاری اینترنت به احساس نیاز‌ها و مسائل منطقه‌ای و سیاسی خاص خودشان برمی‌گردد. چین از یک لحاظ فرق می‌کند. زیرا در دهه‌ی نود در بالاترین رده‌های سیاسی حرف از کنترل شدید اینترنت زدند و سیاست کنترل خیلی زود شروع شد. به همین دلیل، کنترل در چین با خیلی از کشورهای دیگر فرق می‌کند زیرا اکثر مردم چین هرگز دسترسی آزاد به اینترنت را تجربه نکرده‌اند. وضعیت در کشورهایی مثل روسیه و ایران متفاوت است. هر چند با سرعت و دسترسی کمتر، مردم اینترنت آزاد را با سد فیلتر و راه حل فیلترشکن تجربه کرده بودند. وقتی در مورد هند و قزاقستان و سودان صحبت می‌کنیم، آن‌ها هم روش‌های متفاوتی دارند. حتی در مورد کشورهای دموکراتیک هم به این شکل است. مثلاً در آلمان قوانین به شکلی است که گروه‌های راست افراطی بیشتر از شبکه‌های اجتماعی حذف می‌شوند. این قوانین در بریتانیا وجود ندارد. بنابراین، ما هرگز نمی‌توانیم چند کشور بزرگ را که قانون‌گذاری گسترده دارند کاملاً مشابه یکدیگر بدانیم یا مثلاً بگوییم از روی هم کپی می‌کنند. بی‌تردید، ایران به چین نگاه می‌کند و از آن الگو می‌گیرد ولی به طور کلی ایران قرار نیست به چین تبدیل شود زیرا نیازها و منابع متفاوتی دارد.

در سال جاری میلادی شاهد قطع کامل اینترنت در ۲۹ کشور بودیم. طولانی‌ترین قطع اینترنت در کشمیر رخ داد اما قطع اینترنت در روسیه، قزاقستان و سودان هم به دلایل مختلف با مدت زمان و شکلی متفاوت اتفاق افتاد. آن‌چه در ایران رخ داد کمی شبیه اتفاقی است که در کشمیر افتاده ولی از طرفی هم کاملاً متفاوت است. به همین دلیل، مهم است که وقتی درباره‌ی اینترنت و تجربه‌ی جهانی حرف می‌زنیم، از تجربه‌های محلی غافل نشویم.

آیا قطع اینترنت به شکلی که در ایران دیدیم برای شما تعجب‌برانگیز بود؟ چون تجربه‌ی محدودیت‌های اینترنتی در سال ۸۸ و ۹۶ با چیزی که در سال ۹۸ تجربه کردیم متفاوت بود.

متأسفانه تا حد زیادی قطعی اینترنت در ایران باعث تعجبم نشد. تمام علائم هشدار از قبل وجود داشت. وقتی ۱۰ سال پیش و در زمان تظاهرات بعد از انتخابات، مسئولان جمهوری اسلامی از اینترنت حلال حرف می‌زدند، حرف آن‌ها مسخره بود. ولی با انتخاب دولت روحانی و قوت گرفتن شورای عالی فضای مجازی، طرح شبکه‌ی ملی اطلاعات از دو نظر جدی‌تر شد. یکی از لحاظ سرمایه‌گذاری‌ و دیگری از لحاظ سیاست‌گذاری منظم و بلندمدت. اگر مصوبه‌های شورای عالی فضای مجازی در شش سال گذشته، و به‌ویژه در سه سال گذشته، را بخوانیم، کاملاً مشخص است که می‌خواهند امکان قطع بلندمدت اینترنت در شرایط حساس سیاسی را داشته باشند، و در عین حال کمترین ضربه‌ی اقتصادی و اختلال در زندگی روزمره را تجربه کنند. تجربه‌ی اخیر نشان داد که هنوز به آن‌جایی نرسیده‌اند که با قطع کامل اینترنت جهانی، تمام امور روزمره‌ را انجام دهند. دیدیم که بسیاری از کسب‌و‌کارهای بزرگ به سیستم پرداخت وصل بودند اما خیلی از استارت‌آپ‌های کوچک‌تر قطع بودند و باید از روش کارت به کارت و شیوه‌های قدیمی پرداخت استفاده می‌کردند. این نشان می‌دهد که ایران تا حدی آمادگی پیدا کرده و برنامه‌ریزی کرده است. از طرف دیگر نشان می‌دهد که در ماه‌ها و سال‌های آینده باید جلوی قطع تدریجی اینترنت ایران از اینترنت جهانی را گرفت. در واقع، یکی از مهم‌ترین زنگ خطر‌هایی که شنیدیم و متوجه جدیت این برنامه‌ها شدیم وقتی بود که دو سال پیش بی‌طرفی شبکه به طور واضح نقض شد و نشان داد که ایران به طور جدی به دنبال جدایی ترافیک داخلی و خارجی است. این کار به آن‌ها اجازه می‌داد که در مواقعی اینترنت خارجی را قطع کنند و اینترنت داخلی را نگه دارند.

نمودارهایی که در چند روز گذشته از قطعی اینترنت در ایران دیدیم واقعاً به درک ما از اتفاقات ایران کمک کرد اما به هیچ‌وجه تصویر کامل قطع اینترنت را نشان نداد زیرا همان موقعی که ما ۹۷ درصد قطعی اینترنت را می‌دیدیم، کسانی که روی آپارات (یوتیوب ایرانی) بازی آنلاین را به صورت زنده پخش می‌کردند، قطع نشده بودند و فقط نمی‌توانستند به بازی‌هایی بپردازند که به سرورهای خارجی وصل بود. یعنی ارتباط آن‌ها با داخل وصل بود ولی با خارج ارتباط نداشتند. این تفاوتِ امسال با دوره‌های قبل بود. دلیل آن هم برنامه‌ریزی‌هایی بود که انجام داده بودند. به همین دلیل، من آن‌قدر شگفت‌زده نشدم.

منظور از قطع تدریجی شبکه چیست؟

به دو شکل می‌توان به قطع تدریجی شبکه نگاه کرد. خیلی‌ها از این حرف می‌زنند که ایران به کره‌ی شمالی یا چین تبدیل می‌شود. در واقع، با این حرف به ممنوعیت دسترسی به اینترنت جهانی اشاره می‌کنند. من فکر می‌کنم که ممنوعیت دسترسی فقط در چند سال آینده و در مواقع حساس در ایران رخ خواهد داد. ولی وقتی حرف از قطع تدریجی می‌زنیم یعنی سیاست شورای عالی فضای مجازی این است که مردم را به شکل تدریجی به سمت اینترنت داخلی و سرورهای داخل ایران سوق بدهند. یک قسمت از این سیاست بر پایه‌ی فیلترینگ انجام می‌شود. یعنی عدم دسترسی به یوتیوب مردم را مجبور می‌کند که از آپارات استفاده کنند. ولی قسمت دیگر آن فقط دسترسی نیست. مثلاً همان نقض بی‌طرفی شبکه که قیمت دسترسی به شبکه‌ی جهانی را دو برابر می‌کند، مردم را به سمت گزینه‌ی ارزان‌تر و سرویس‌های داخلی سوق می‌دهد. از یک طرف، سرمایه‌گذاری بر محتوای تولید داخلی مردم را جذب سیستم داخلی می‌کند. از طرف دیگر، پیام‌رسان‌های داخلی را با وصل کردن آن‌ها به سیستم‌های اداری و بانکی به مردم تحمیل می‌کنند. در بلندمدت، بعضی از پروژه‌های کوچک‌تر مثل اندروئید ایرانی یا تلفن همراه ایرانی هم مردم را از طرق مختلف به استفاده از سرویس‌های داخلی هدایت می‌کنند. وقتی از جدایی ایران از شبکه‌ی جهانی حرف می‌زنیم، ترسناک‌ترین بخش آن این نیست که یک کلید را روشن و خاموش کنند و مردم ایران جدا شوند بلکه ممکن است به مرحله‌ای برسیم که دسترسی بسیاری از مردم ایران به اینترنت جهانی در مقایسه با الان کمتر نشده باشد اما بنا به عادت و ملاحظات اقتصادی، دسترسی به سیستم‌های داخلی را ترجیح بدهند. و کم‌کم به این سمت برویم که سیستم‌های خارجی در زندگی روزمره‌ی مردم آن‌قدر اهمیت نداشته باشد. در این صورت، ممکن است شاهد قطع کامل اینترنت باشیم. قطع تدریجی سیاستی است که فقط به زیرساخت و فناوری مربوط نمی‌شود بلکه به فرهنگ‌سازی و سیاست‌های کلان‌تر ربط دارد و به همین علت باید بیشتر به آن اهمیت بدهیم.

مدتی پیش دیدیم که تعدادی از به‌اصطلاح «شاخ‌های اینستاگرامی» بر خلاف رویه‌ی معمولِ صفحه‌ی اینستاگرام‌شان با حجاب شدند و مطالبی درباره‌ی پیوستن به «طرح سالمسازی فضای مجازی» منتشر کردند. پیش‌تر هم دیده بودیم که گاهی همه‌ی مطالب صفحاتشان پاک می‌شود و فقط مطلبی درباره‌ی دستور قضایی مبنی بر بسته شدن این صفحه‌ باقی می‌ماند. این رفتارها چه وجهی از کنترل و نظارت ایران بر اینترنت را آشکار می‌کند؟

به نکته‌ی خیلی مهمی اشاره کردید. همان‌طور که ایران از فیلترینگ به عنوان عنصر اصلی کنترل اینترنت در ایران دور می‌شود، سیاست‌های پیچیده‌تری را اجرا می‌کند. یکی از این سیاست‌ها ایجاد رعب و وحشت است تا مردم گمان نکنند که در فضای مجازی و اینترنت می‌توانند هر کاری بکنند و به چشم نیایند. پلیس فضای مجازی، فتا، در ۹ سال گذشته نقش بسیار مهمی بازی کرده تا به مردم بگوید که ما همه چیز را رصد می‌کنیم و همه‌ی کارهای شما را زیر نظر داریم. وقتی گاهی یکی از این آدم‌های معروف اینستاگرامی در صداوسیما اعتراف می‌کند یا به قول شما در صفحه‌ی خودشان حجاب‌شان را تغییر می‌دهند یا مطلبی مبنی بر دریافت اخطار منتشر می‌کنند به این دلیل نیست که کسی که در صفحه‌ی خودش می‌رقصد یا با حجاب نصفه‌و‌نیمه غذا تست می‌کرده، علیه امنیت ملی اقدام کرده است. بسیاری پلیس فتا را به علت چنین کارهایی مسخره می‌کنند. اما آن‌ها دقیقاً می‌دانند که چه کار می‌کنند. پیام این کار برای هزاران دنبال‌کننده‌ی آدم‌های معروف این است که پلیس فتا هر وقت بخواهد می‌تواند هر کسی را پیدا کند. البته من نمی‌گویم می‌توانند این کار را بکنند اما می‌خواهند چنین پیامی را به جامعه بدهند. خودشان به آن پلیس جامعه‌محور می‌گویند. یعنی فقط برای شنود گسترده از فناوری استفاده نمی‌کنند بلکه می‌خواهند داو‌طلبان یا هم‌یاران پلیس فضای مجازی با شرکت در بحث‌های آن‌لاین، عضویت در کانال‌های تلگرامی و… بدون نیاز به فناوری پیچیده جاسوسی کنند. در واقع، نکته‌ای که درباره‌ی شاخ‌های فضای مجازی بیان کردید عنصر بسیار مهمی درباره‌ی مدیریت فضای مجازی در ایران است. ایران می‌خواهد به سمتی برود که دوگانگی آن‌لاین-آفلاین وجود نداشته باشد و مردم تصور نکنند که در فضای آن‌لاین می‌توانند قوانین جمهوری اسلامی را دور بزنند. به همین دلیل، در چند ماه گذشته نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی بعد از چند سال دوباره در مسئله‌ی اینترنت پررنگ‌تر ‌شد. در ماه‌های آینده سیاست‌های فرهنگی‌ای که عمدتاً معطوف به ایجاد رعب و وحشت است نقش بزرگی در کنترل فضای مجازی ایفا خواهد کرد.

قطع اینترنت در ایران چه تأثیری بر اینترنت جهانی دارد؟

متأسفانه ایرانیان به علت تحریم‌های اقتصادی نمی‌توانند با بسیاری از شرکت‌های خارجی مبادلات اقتصادی داشته باشند و بنابراین برای بسیاری از شرکت‌های خارجی آن‌لاین یا آفلاین بودن ایران از نظر مالی مهم نیست. اما یک نکته‌ی بسیار مهم درباره‌ی ایران وجود دارد که خیلی‌ها را هم که نفع مالی ندارند نگران می‌کند. ایران دارد به نوعی به خط مقدم اینترنت جهانی و جهانی بودن اینترنت تبدیل می‌شود. اگر ایران بتواند با محلی‌سازی اینترنت، واداشتن مردم به انتقال داده‌هایشان به ایران، نظارت بر همه‌ی استارت‌آپ‌ها، و کوچ اجباری یا غیراجباری مردم به سرویس‌های داخلی، میلیون‌ها نفر را از سیستم جهانی خارج کند، به الگویی برای تمام کشورهای بسته و نیمه‌بسته تبدیل می‌شود. تمام کشورهایی که هدف‌شان جلوگیری از دسترسی به اینترنت است از آن الگو خواهند گرفت. به همین دلیل، برای بسیاری از شرکت‌ها، فعالان حقوق دیجیتال و هواداران اینترنت جهانی مهم است که برای شکست طرح محلی‌سازی اینترنت با مردم ایران همراهی کنند. احتمالاً در ماه‌های آینده خواهیم دید که شرکت‌های خصوصی و دولت‌هایی که تا الان نسبت به تأثیر تحریم‌ها و بسته بودن سرویس‌های بین‌المللی به روی کسب‌وکارها و فعالان ایرانی بی‌تفاوت بودند شاید در سیاست‌های خود تجدیدنظر کنند و راه‌های بیشتری را برای شرکت‌ها و فعالان ایرانی باز کنند تا به اینترنت جهانی وصل شوند. هر وقت حکومتی بتواند کشورش را بدون تحمل آسیب‌های جدیِ مالی و سیاسی از اینترنت جهانی به شکل بلند‌مدت قطع کند به الگویی برای ده‌ها کشور غیردموکراتیک تبدیل می‌شود که چنین آرزوهایی در سر می‌پرورانند.

آیا می‌توان گفت الگوی قطع اینترنت و خیالاتی که مسئولان جمهوری اسلامی برای شبکه‌ی ملی اطلاعات و اینترنت در سر دارند، منحصربه‌فرد است یا نمونه‌های آن در نقاط دیگر دنیا مثلاً چین وجود دارد؟

همان‌طور که گفتم، چین خیلی متفاوت است. اما کشورهای دیگری مثل روسیه هستند که روشی که پیش خواهند گرفت تا حدی شبیه به ایران است. در واقع، به جای حرف زدن از قطع اینترنت ایران از اینترنت جهانی یا قطع آنی یا دیوار آتشین بزرگ چین، بهتر است که از قطع تدریجی یا محلی‌سازی سخن بگوییم. همان‌طور که گفتم، نمونه‌ی روسیه به ایران شبیه‌تر است. مثلاً در مورد تلگرام سیاست‌هایی شبیه ایران دارند. ولی تفاوت روسیه و ایران این است که نیاز متقابل روزمره‌ی مردم روسیه به سرویس جهانی بیشتر از مردم ایران است. به همین علت، اگر حکومت ایران بتواند میلیون‌ها ایرانی‌ای را که اینترنت جزئی از زندگی روزمره‌شان است در چند سال از شبکه‌ی جهانی جدا کند، می‌تواند به الگویی برای دیگر برای کشورها تبدیل شود. برای مثال، کشورهایی مثل مصر یا عراق حتی کشورهای نیمه‌بازی مثل ترکیه و لبنان به ایران نگاه می‌کنند و آن را الگویی برای جدایی تدریجی از شبکه‌ی جهانی خواهند دید.

با این وصف، آینده‌ی اینترنت در ایران چه خواهد بود؟ چه کارهایی در سطح مردم عادی یا در سطح فعالان می‌تواند این آینده‌ی احتمالاً تاریک را به تعویق بیندازد یا ملغی کند؟

قطع چند‌روزه‌ی اینترنت، جدیت ایران را نشان می‌دهد ولی صدمات اقتصادی و سختی‌های مردم در زندگی روزمره نشان می‌دهد که این راه پایان نیافته است. باید ببینیم در چند سال گذشته چه کارهایی باید می‌کردیم تا در زمان قطع اینترنت در موقعیت‌ بهتری قرار گیریم. نکته‌ی دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که ما باید به سیاست‌گذاری‌های داخل ایران بیشتر اهمیت دهیم و مصوبه‌های شورای عالی فضای مجازی را دقیق‌تر دنبال کنیم. کسانی که در دو سال گذشته این‌ها را به صورت جدی دنبال می‌کردند آمادگی بیشتری داشتند. الان باید به دو پروژه به شکل جدی نگاه کنیم. اصلی‌ترین و ترسناک‌ترین آن پروژه‌ی هویت آن‌لاین و هویت معتبر در فضای مجازی است که مصوبه‌ی یکی دو ماه قبل شورای عالی فضای مجازی است. طبق این مصوبه، قوای قضائیه و مجریه تا شش ماه بعد از این مصوبه باید لایحه‌ی جدیدی درباره‌ی نظام فراگیر تشخیص هویت آنلاین را به مجلس ارائه دهند. این مصوبه تصریح می‌کند که هدفش به حداقل رساندن حق ناشناس ماندن در ایران است. این خطر بسیار جدی است زیرا در صورت اجرای این مصوبه نوبت به طرح دوم خطرناکی می‌رسد که اطلاع دقیقی درباره‌اش نداریم اما می‌دانیم که هدفش ناهمسان کردن فیلترینگ در ایران است. این به این معناست که با توجه به سطح تحصیلات، درآمد، اعتبار و… مردم می‌توانند با سطح بیشتر یا کمتری از فیلترینگ مواجه شوند. ما باید این دو طرح را بسیار جدی بگیریم و دنبال کنیم و ببینیم کدام افراد، نهادها، سازمان‌ها و شرکت‌ها قرار است که این دو طرح را اجرا کنند. ما باید تمام انرژی‌ خود را وقف توقف اجرای این دو طرح کنیم زیرا حق دسترسی به اینترنت فقط وقتی معنا دارد که مردم احساس کنند امنیت دارند و ناشناس هستند. به همین علت است که حتی در اروپا هم فعالان حقوق‌بشر و دیجیتال همواره برای حق رمزنگاریِ دو طرفه با سیاستمدارانشان در حال مذاکره هستند. اگر طرح هویت در فضای مجازی در ایران واقعاً اجرا شود فاجعه است. به نظر من، تنها راه مبارزه با محلی کردن اینترنت جدی گرفتن این سیاست‌ها است.

اینترنت یک شبکه‌ی جهانی است و شاید الان تأثیر اتفاقات ایران بر شبکه‌ی جهانی دیده نشود ولی در بلندمدت دیده خواهد شد. وقتی حرف از پایان حق ناشناس بودن می‌زنیم به خطری برای تمام کاربران دنیا اشاره می‌کنیم. همان‌طور که در اجلاس جهانی راهبردی اینترنت در برلین دیدیم، برای فعالان مهم است که بدانند رویدادهای کشورهای گوناگون چه تأثیری بر پروتکل‌ها و استانداردهای اینترنت جهانی دارد. تأثیر حقوق‌بشر بر اینترنت مثل تأثیر کشورها بر اینترنت دو طرفه است. در اجلاس جهانی راهبردی اینترنت هر وقت صحبت از ایران، هند، چین یا روسیه بود، همه نگران تأثیر هر یک از این اقدامات بر اینترنت جهانی بودند. به نظرم، هر چند نبرد ما باید داخلی باشد اماباید اتفاقات رخ‌داده در دیگر کشورها را هم جدی بگیریم.

همان‌طور که در چند روز گذشته دیدیم، چین از طریق شرکت‌های خصوصیِ وابسته به دولت در «اتحادیه‌ی بین‌المللی مخابرات» بر سیاست‌ها و موازین فناوری تشخیص چهره به‌شدت تأثیر می‌گذارد. بنابراین، اگر سیاست‌های ایران هم موفق باشد، تأثیر آن محدود به ایران نخواهد بود و بر کیفیت دسترسی همه‌ی مردم دنیا به اینترنت تأثیر خواهد گذاشت. به همین علت، برای مجامع و فعالان بین‌المللی مهم است که برای حقوق دیجیتال مردم ایران هم مبارزه کنند.

منبع: آسو

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

هجده − دو =

خروج از نسخه موبایل