منیره عربشاهی، فعال مدنی محبوس در زندان اوین روز شنبه ۲۳ آذرماه نامهای در خصوص اعتراضات سراسری آبان ماه در واکنش به افزایش قیمت بنزین و مشکلات اقتصادی مردم نوشته است.
متن کامل این نامه در ادامه میآید:
“راستی به چه دل خوش باشیم
با سلام و با احترام به خون سرخ کشتگان (شهیدان) شجاع و حماسه ساز
آبان ۹۸ مردم بستوه آمده ایران پس از گذر از سرکوبهای سالهای ۸۸ و ۹۶ بار دیگر از تاریخ ۲۴ آبان ماه ۹۸ به خیابانها ریختند تا با غریو فریادشان نارضایتی خود را به گرانی بنزین و وضع موجود و نسبت به مدیریت وابسته به تفکرات قرون وسطایی و انحصار طلبانهای که منجر به از هم پاشیدگی اقتصاد، فشار و اختناق سیاسی، بی حرمتی اجتماعی و مدنی، چپاول و تخریب سرمایههای ملی و طبیعی، تضییع فکرهای خلاق و مبتکر در عرصههای ملی، فنی اعلام دارند.
افسوس که چشمان قی گرفته و مغزهای زنگزدهی تکیهزدگان بر اریکه قدرت، نابخردانه این خروش اعتراضی را به آشوبگران سازمان یافته از سوی آمریکا و اسرائیل و … وصله میزنند تا بدین بهانه بر خود این حق را قایل شوند که با شلیک مستقیم سرهای سربداران ما را نقش بر زمین کنند؛ و با ساخت تراژدی نخنما تخریب و آتشافروزی و راهاندازی راهپیمایی نمایشی این عمل شنیع را بر گرده مردم مظلومی هموار کنند که در مسالمتآمیزترین شکل موجود اقدام به اعتراض کردند.
و در پاسخ به این سوال واماندهام که به راستی هدایتگران کشتی مملکت به چه دل خوش دارند که این چنین ناشیانه و با خودکامگی سکان را به دست گرفته و به هر سمتی که نفس زیاده خواه و سرکششان میطلبد میرانند.
سوال دیگری نیز دارم، گفته شد دلخوش به این مقدار نباشید حال به من پاسخ دهید به کدامین مقدار دلخوش باشیم!؟ به سفرههای خالی تار بسته، به چشمان ماتم زده، به بدنهای زخم خورده، به حرمتهای شکسته، به ناموسهای بر باد رفته، به دستهای خالی و نگاه شرمنده پدران، به قلمهای شکسته به زبانهای بریده، به سوز جگرهای مادران جوان از کف داده، به آرزوهای بر باد رفته جوانان و یا به قوانین موهوم و مجهولی که حتی آمرین و مجریانش را در هزارتوی بلاتکلیفی رها کرده و روح مسمومشان را واداشته تا با بیپروایی به شرافت انسانی، امانتداری و عدالت موافق با بدسلیقگی خود حیثیت، جان و مال انسانها را مورد تعرض و مواخذه و تهدید قرار دهند؛ که نه شایسته و سزاوار بیحرمتی هستند و نه بیرحمی.
شاید باید دل به احزاب و گروههایی خوش داریم که هریک بر سر تصاحب زور و قدرت و ثروت در بزنگاه انتخابات با لبانی دروغ و زبانی حیلهگر موجی از مردم سادهدل و خوشباور را به پای صندوقهای رای میکشانند تا چند صباحی بیش در پوسته سخت خود جا خوش کنند و در پایان هر دوره و فصل فراغ بال و دل آسوده تا شروع فصلی تازه از داستان انتخابات فریب خوردگان خود را به دست تند باد فراموشی بسپارند.
راستی به چه دل خوش باشیم!؟ به دستان زحمتکش کارگرانی که بهجای بوسه دستبند بر دستان آنها زدند و قبل از خشک شدن عرقشان در ازای مزد، ضربات باتوم دریافت کردند و راهی زندان شدند! آیا میتوان دلخوش به دیدن کودکان کار در سر چهارراهها باشیم که به جای کیف و کتاب مدرسه به دستان کوچکشان جعبههای آدامس، سیگار، گل و یا آبپاش و تکهای پارچه برای زدودن غبار از شیشه ماشینها در سودای اخذ مبلغی ناچیز دارند؟ آن هم کودکانی که در مملکت و کشوری با طبیعت و معادنی غنی و پر از نعمت، روزگار تلخ کودکیشان را در سوز زمستان و داغی تابستان میگذرانند.
آیا باید دلخوش به نظام حاکمی باشیم که با نگاه جنسیتی، جمود فکری و تعصبات افراطی کرامت و حقوق انسانی زنان این مملکت را زیر تیغه تیز و برنده تحقیر و تبعیض و تغییر قرار داده و با شرحه شرحه کردن خودباوری زنان، توهم برتری انگاری خود را به رخ میکشاند؛ راستی به چه دل خوش باشیم!؟
به گفتار و پندار و کرداری که دیگر نیک نیست؟
اینک پاسخ دهید (به کدام دلخوشی، دلخوش به ماندن شما باشیم!؟)
منیره عربشاهی، ۲۳ آذر ۱۳۹۸، بند زنان زندان اوین”.