بازتاب هنر آفریقایی–آمریکایی‌ها: از گسست از خویش‌فرهنگی تا جوشش هنر برای مبارزه – پانته آ بهرامی

نویسندگان رنگین‌پوست آمریکا ادبیات مسلط این کشور را رنگین کردند.

آنچه امروز در خیایان‌های آمریکا می‌گذرد، بازشدن یک زخم کهنه است، یک قدم فرای ضدنژادپرستی است. این اعتراضات به تبعیض و نابرابری در همه ابعاد آن است؛ نژادی، اقتصادی، فرهنگی و مانند آن. به این خاطر، نه تنها آفریقایی‌تبارها در آن شرکت دارند، بلکه سفیدپوستان و رنگین‌پوستان و به ویژه جوانان زیر سی سال نقش عمده‌ای در آن بازی می‌کنند. طبیعی است که هنرمندان هم که بسیاری دغدغه‌های اجتماعی دارند، دستمایه‌های ناب برای بازآفرینی واقعیات زندگی در هنر خود می‌یابند. تمرکز این نوشته روی پیشینه هنری آفریقایی – آمریکایی‌هاست. در فراز وفرود هنر سیاه‌پوستان موقعیت‌هایی وجود دارد که نقاط عطف پیشینه هنری آنان به شمار می‌آید؛ از جمله «رنسانس‌هارلم» و جنبش قدرت سیاهان. آفریقایی – آمریکایی‌ها از طریق این دوموقعیت هنری – انتقادی توانستند هویت مستقل خویش را باز تعریف کنند و به عنوان فرد، شروع به قدرانی از فرهنگ خویش کنند و فرهنگ مسلط آمریکایی را دگرگون کنند.

گسست از خویش فرهنگی

وقتی آفریقایی‌ها توسط کشتی برای بردگی  به آمریکا آورده شدند، جایشان در ته کشتی بود و اربابان تلاش داشتند برای تضعیف و عدم ارتباط آنان با یکدیگر و و جلوگیری از خیرش آنان که زبان مشترکی داشتند، از هم جدا نگهداری شوند. در واقع، نوعی «گسست از خویشِ فرهنگی» در آنان صورت گرفت. آنها از اجرای مراسم و آیین‌های مذهبی که قبلا داشتند، منع شده بودند. بنابراین در بازتولید فرهنگی که ممنوع شده بود و برای آن که  تنبیه  نشوند، از همان ابتدای ورود، به خلاقیت و نوآوری روی آوردند. فرهنگ آفریقایی – آمریکایی از همان أوان، مجزا از فرهنگ مسلط سفیدپوستان شکل گرفت. آنان در فرهنگ مسلط تنبیه می‌شدند مگر آن که به رقص و آواز برای سرگرمی مخاطبان سفیدپوست بپردازند. در حالی که سیاهپوستان از همان زمان بردگی پدید‌آورنده هنرهای تجسمی بودند، ولی تنها این اواخر است که در فرهنگ مسلط پذیرفته شده‌اند. در دهه ۵۰ تا اوایل دهه ۶۰ میلادی، شاهد کاهش هنرمندان آفریقایی – آمریکایی هستیم. تمرکز آنان در این دوره عمدتا بر موضوع برابری و مسئله نژادی بود. در عین حال، در این دوره جنبشی برای حفظ میراث آنان در موزه‌های تاریخی و فرهنگی در کلولند، اوهایو، شیکاگو، اوکلند کالیفرنیا شکل گرفت.

تاثیرات اجتماعی

آدکادمی شاعران آمریکایی براین باور است که بسیاری از سرخپوستان، لاتین‌تبارها، همجنسگرایان و نسل جوان آمریکایی – آفریقایی‌ها، به جنبش هنری سیاهان مدیونند. این جنبش که حدود یک دهه از اواسط دهه ۱۹۶۰ تا نیمه دهه ۷۰ میلادی را در بر گرفت، دوران تضادها و تحولاتی در هنر و ادبیات جهان بود. یک تغییر اساسی در چهره صدای اتیک (قومی) نوینی در ادبیات انگلیسی به وجود آمد که تا آن تاریخ  تنها در تسلط نویسندگان سفیدپوست بود. آنها نه تنها مهر خود را در زمینه ادبیات کوفتند، بلکه نگرش و شیوه‌های آنان در هنر، در گروه‌های تاتر، اجراهای هنری، موسیقی، رقص، شعر و ترانه و هنرهای تجسمی نیز در محور این جنبش قرار داشت. روزنامه‌ها نیز در این میان نقشی اساسی در این جنبش بازی کردند؛ ازجمله روزنامه  «دیالوگ سیاهان» در سال ۱۹۶۴ در گسترش این حرکت یاری  کرد و از اولین نشریات جنبش بود. جنبش هنرهای سیاهان هر چند از نظر تاریخی کوتاه، اما پایه‌ای بود. به تحرک فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و انتشار سخن و گفتمان آنان در جامعه افریقایی – آمریکایی‌ها یاری رساند و توانست صدای آنها را در رسانه‌های جمعی مطرح کند. بسیاری بر این باورند که هیجان‌انگیزترین تولیدات هنری در زمینه ادبیات داستانی، موسیقی، هنرهای تجسمی، فیلم و رقص پس از جنگ جهانی دوم، مدیون این دوران است و هنرمندانی چون تونی موریسون، آلیس واکر و آگوست ویلسون، محصول این جنبش هستند.

جوشش هنر با مبارزه

زمانی که جنبش قدرت سیاهان (Black Power Movement) در پایان دهه ۶۰ میلادی شکل گرفت، موزه هنرهای معاصر نیویورک از قول یکی از هنرمندان پرآوازه آن دوران، چارلز وایت، نوشت: «هنر باید در جوشش با مبارزه شکل بگیرد… هنر نمی‌تواند تنها بازتاب آنچه رخ می‌دهد باشد… و باید در همبستگی با نیروهای آزادی‌خواه، با آنان پیوند بخورد…» در این دوره، نوعی احیای فرهنگ سیاهان صورت گرفت. «جنبش قدرت سیاهان» ثمره و نمایانگر تلاش در شکل‌گیری غرور سیاهان و توانمندسازی آنان در جامعه آمریکا بود.

نیویورک، محل تولد جنبش هنری آفریقایی – آمریکایی‌ها

نیویورک، به دلیل زیست  و فعالیت بسیاری از کنشگران رنگین‌پوست در آن، محل تولد جنبش‌های هنری سیاهپوستان است. جنبش ادبی سیاهان مانند کارگاه آنبرا در سال ۱۹۶۳، در شرق منهتن شکل گرفت. مجله آنبرا، جایگاه اولین گروه ادبی سیاهان پس از جنبش حقوق مدنی بود که تاثیر رادیکال و مستقیمی در برآوردن و نمایاندن صدای مستقل آنان داشت. اولین اختلاف، زمانی شکل گرفت که برخی تنها می‌خواستند کنشگر و فعال سیاسی بمانند، و گروهی در نظر داشتند خود را تنها به عنوان نویسنده معرفی کنند. نویسندگان آفریقایی – آمریکایی همیشه با این معضل که آیا آثارشان صرفا سیاسی است و یا از نظر زیبایی‌شناسی هنری هم ارزش دارد، مواجه بوده‌اند. از جمله نویسندگان این جنبش، هرالد کروس است که کتاب  «بحران روشنفکران سیاه» را درسال ۱۹۶۷ متشر کرد. دیگر فعالیت‌های دیده‌بان آزادی، در اعتراض به حمله به کوبا در مقابل سازمان ملل و حمایت از نخست وزیر کنگو، پاتریس لومومبا بود. اسناد سازمان‌های اطلاعاتی امریکا از سقوط هواپیمای وی تنها ۶۷ روز پس از به قدرت رسیدن  او حکایت دارد. پاتریس لومومبا نقش مهمی در شکل‌گیری افکار سیاسی و رادیکال نسبت  به دخالت‌های آمریکا و بلژیک در کنگو داشت.

کانون نویسندگان‌هارلم

کانون نویسندگان‌هارلم دومین انجمن پس از کارگاه آنبرا به رهبری جان کیلنز بود.‌ هارلم منطقه‌ای در شمال منهتن نیویورک است که اکثر ساکنان آن آفریقایی – آمریکایی‌ها هستند. تمرکز این گروه روی نثر و داستان بود که نبض بومی شاعرانه را در دست نداشت. در نتیجه نمی‌توانست بیان‌گر ترانه‌ها، سرودها و شعارهای سیاسی گروه‌های فعال باشد. در حالی که شعر این توانایی را داشت. کارگاه آنبرا عمدتا روی شعر تمرکز داشت  که شاخصه و خصوصیت ویژه زیبایی‌شناسی جنبش بود. سال‌های پایانی دهه ۶۰، دوران تنش‌های انقلابی بود. در سال ۱۹۶۴، پس از ترور مارتین لوترکینگ، گروه‌های انقلابی در‌هارلم، نیویورک و روچستر به وجود آمد که در پی آن چهار سال متوالی دیترویت، نوارک و کلولند و برخی شهرهای دیگر در آتش اعتراض و خشم معترضان به آن ترور سوختند. در سال ۱۹۶۵، دپارتمان مطالعات سیاهان  توسط ناتان‌هار پایه‌گذاری، و بعدها به سانفرانسیکو منتقل شد، و سپس در اطراف ناحیه ساحلی «بی اریا» (Bay Area) مطالعات سیاهان شکل گرفت. ابتکار هنر سیاهان، به گروه جنبش انقلابی موسوم به ر.ا.م  (Revolutionary Action Movement)  که یک سازمان ملی با حضور پررنگ در نیویورک است، بازمی‌گردد. بنابراین، از زاویه مکان، سانفرانسیکو (۱۹۶۴-۱۹۶۸) و نیویورک (۱۹۶۹-۱۹۷۲) را می‌توان مرکز هنری سیاهان (مانند انتشار مجله تتاتر سیاهان و دیالوگ سیاهان) دانست.

هنرمندان زن سیاهپوست در دوران پست مدرن

دوران  پست مدرن هنر سیاهان، در دهه ۹۰ میلادی با تسلط زنان هنرمندان سیاهپوست آغاز شد. برای نمونه، اما آموس و دبورا ویلیس به گونه‌ای که تا پیش از آن سابقه نداشت، به رسمیت شناخته شدند و کارهای آنان درهمه جای دنیا به نمایش گذاشته شد. لورنا سیمپسون اولین زنی بود که به عنوان آفریقایی – آمریکایی در آمریکا آثارش در دوسالانه ونیز دید شده است. در دهه ۹۰ میلادی، هنرمندان حاشیه‌ای، در هنر مسلط جهانی به رسمیت شناخته شدند. تلاش‌هایی هم برای استقرار نقد ادبی و هنری از آن منظر صورت گرفت، و زنان سیاهپوست توانستند به عنوان هنرمندان تمام وقت کار کنند. با گسترش شبکه‌های اجتماعی و از میان رفتن تمرکز رسانه‌ای، تصور می‌شد که اجماع عمومی آنگونه که در رنسانس‌هارلم و جنبش هنرهای سیاهان وجود داشت، دیگر نمی‌تواند ادامه حیات بدهد. هر چند هنرمندان می‌توانند هنر خود را در هر نقطه دنیا  بگسترانند، با این حال، نیویورک هنوز مرکز این هنر، و آتلانتا مرکز هنر رنسانس معاصر به‌شمار می‌آید. به موسیقی، و به‌ویژه موسیقی جاز به عنوان هنر اعتراضی سیاهان، باید در مقاله‌ای دیگر پرداخت.

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

5 × پنج =

خروج از نسخه موبایل