نظام جمهوری اسلامی عامل نهادینه شدن خشونت در جامعه -یدی بلدی

در این باره که عامل اصلی بروز خشونت در سال‌های اول انقلاب کدام جریان سیاسی بود، دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه اول براین باور است که نظام جمهوری اسلامی که تمام اهرم‌ها و ارکان‌های قدرت را در دست داشت آغازگر خشونت در جامعه بود، دیدگاه دوم دیدگاه عوامل رژیم است که سازمانهای سیاسی فعال را آغاز گر خشونت می‌داند، اما شواهد و مدارکی تاریخی وجود دارند که اثبات می‌کند که جمهوری اسلامی آغازگر خشونت و نهادینه کردن آن در جامعه است که عوارض و پیامدها و اثرات آن در طی این ۴۲ سال در جامعه کاملا مشهود است.

در این نوشته تلاش می‌شود تا نمونه‌هایی از اقدامات خشونت‌آمیز رژیم شامل ترورها، اعدامها، شکنجه و سرکوب را با ذکر تاریخ و مکان بیان شود. این نمونه‌ها فقط شامل اعمال خشونت‌آمیز رژیم تا قبل از خرداد سال ۶۰ می‌باشد.

پس از هر انقلاب و تحول سیاسی قاعدتا دوران سازندگی و بازسازی جامعه آغاز می‌شود و سامانه‌های سیاسی و اقشار گوناگون جامعه که در پیروزی انقلاب نقش داشته‌اند، تلاش می‌کنند تا در حد توان خود در سازندگی کشور در تمام عرصه‌ها سهیم باشند و در راه تحقق آرمانها و اهداف انقلاب کوشا باشند.

انقلاب با وعده های آزادی و عدالت و آبادانی کشور، حق مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی کشور و با جان‌فشانی و حمایت میلیون‌ها نفر به پیروزی رسیده بود، ‌اما رژیم با اتکا به اسلحه و نیروهای فالانژ، نه تنها به وعده‌های خود عمل نکرد بلکه از مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی کشور نیز ممانعت کرد و با توسل به نیروهای سرکوب تسلط و استبداد خود را بر جامعه تحمیل کرد. از هیچ‌گونه اقدام خشونت‌آمیزی برای تسلط بر ارکان‌ها و نهادهای جامعه خودداری نکرد.

در این نوشته فقط به نمونه‌هایی از اقدامات خشونت آمیز رژیم در اوائل انقلاب اشاره می‌شود.
“اعدام سران نظامی و کشوری رژیم پیشین؛” بدیهی است که پس از هر انقلاب رهبران و سران رژیم پیشین مورد محاکمه قرار می‌گیرند اما این محاکمات در دادگاه‌ها با حضور هیئت منصفه و وکیل مدافع برگزار می‌شود و کیفرخواست متهمان با دلایل و اسناد صادر می‌شود و جلسات دادگاه ممکن است هفته‌ها و ماه‌ها تداوم داشته باشد. اما در دادگاه‌های جمهوری اسلامی برای اثبات مجرمیت و صدور حکم اعدام فقط جمله “مفسد فی الارض ” بسنده بود و “شیخ صادق خلخالی” حاکم شرع که منصوب ولایت فقیه بود، با بیان همین یک جمله ده‌ها نفر را به جوخه‌های اعدام سپرد.

آنچه که تاسف بار است نحوه برخورد سازمان‌های سیاسی، شخصیت‌های مترقی و ملی با این نوع محاکمات بود که هیچ‌گونه اعتراضی به این نحوه محاکمات نکردند.

“ترورها؛”

محمد رضا طلوع شریفی؛ احتمالا اولین ترور، کشته شدن “محمد رضا طلوع شریفی” از اعضای مجاهدین و زندانی رژیم پیشین بود که در اوائل فروردین ۵۸ در یکی از خیابانهای تهران ترور شد.

ونداد ایمانی؛  “ونداد ایمانی” از هواداران جنبش فدائی بود که در تابستان ۵۸ در شیرگاه مازندران ترور شد.

سعید عقیقی و بهروز هاشمی؛ گروه” شیت ” در کرمانشاه گروهی بودند شامل حزب اللهی‌ها و بعضی از اعضای انجمن حجتیه که رهبر آنان از خبر چینان ساواک بود، این گروه “سعید عقیقی” عضو پیشگام دانشگاه رازی کرمانشاه را در ۳۰ بهمن ۵۸ربودند و پس از شکنجه پیکر مثله شده او را در بیابان رها کردند. همچنین “بهروز هاشمی” از هواداران جنبش فدائی را در مرداد ۵۹ ربوده و به قتل رساندند.

مژگان اسدی، رسولی، مرادی و چهرسفید؛ در شهر خرم آباد عده‌ای از فالانژها به اتفاق چند نفر لمپن گروهی تشکیل داده و فعالین دگراندیش شهر را ترور می‌کردند، که چهار نفر به‌نامهای مژگان اسدیان، رسولی، مرادی و چهرسفید را به قتل رساندند.

فدائی و میرشکاری؛ در شهریور ماه ۵۸ علی میرشکاری از هواداران جنبش فدائی در شهر کرمان ترور شد و برادرش نیز در مرداد ۵۸ به ‌جرم هواداری از جنبش فدائی اعدام شده بود. علی فدائی از معلمان خوشنام کرمان و خواننده آهنگهای محلی و فعال انجمن معلمان به دستور “فهیم کرمانی” حاکم شرع کرمان در زمستان ۵۹ ترور شد. در روز مراسم خاکسپاری این معلم محبوب ده‌ها هزار نفر از مردم کرمان شرکت کردند، “فهیم کرمانی” از اولین حکام شرعی بود که احکام سنگسار، قطع دست و شلاق در ملا عام را صادر کرد.

صنم قریشی؛ در زمستان ۵۹ “صنم قریشی” هوادار سازمان مجاهدین، در یکی از خیابانهای بندرعباس در برابر چشمان مردم ترور شد.

گروه قنات؛ این گروه جنایتکار را “محمدعلی بشارتی” وزیر کشور کابینه رفسنجانی و “عبدالحسین آیت الهی” امام جمعه جهرم در این شهر ایجاد کردند. این گروه هواداران مجاهدین و فدائیان، زنان تن فروش و همجنس‌گرایان را ربوده و پس از شکنجه آنان ‌را نیمه‌جان به درون قناتهای اطراف شهر می‌انداختند. این گروه زن تن فروشی را بنام “گلو” که در محله فقیر نشین شهر زندگی می‌کرد، ربودند و چشمان او را کور کردند. در جنایتی دیگر یکی از هواداران مجاهدین بنام “منوچهر هنری” را که مجروح کرده بودند، تا بیمارستان او را تعقیب کرده و در بیمارستان در یک عمل بیرحمانه سرم را از دست او در آورده و در چشمانش فرو کرده بودند. از قربانیان این گروه می‌توان از افرادی مانند “صولتی،” “رسولی” و “حکیم ‌نژاد” نام برد. اعمال جنایتکارانه این گروه باعث شد که فعالین و دگراندیشان ناچار جهرم را ترک کنند، جنایات این گروه در سال‌های ۵۸ و ۵۹ اتفاق افتاد و آقای “محمد علی بشارتی” به پاس جنایاتش به وزارت کشور منصوب شد.
شاهین عدالت؛ عده‌ای از حزب‌اللهی‌ها در ماه‌های اول انقلاب گروهی بنام “شاهین عدالت” را در تهران تشکیل داده بودند. این گروه زنان تن فروش را در تهران ربوده و در بیابان‌ها به قتل می‌رساندند و سپس اطلاعیه صادر می‌کردند که امروز چند نفر از مصادیق بارز فساد و کفر را به سزای اعمالشان رساندیم. گویا این زنان که خود قربانی بی‌عدالتی بودند، عامل فساد هستند. ربودن “جواد ذبیحی” و به قتل رساندن او و ربودن “تقی روحانی” گوینده رادیو و ضرب و شتم او تا سرحد مرگ از اعمال این گروه بود که منجر به فلج شدن “تقی روحانی” شد.
“ترکمن صحرا؛” خواسته های اقتصادی، سیاسی و قومی مردم استثمار شده ترکمن صحرا، با ترور چهار رهبر محبوب و مردمی ترکمن پاسخ داده شد و زنده‌ یادان “شیر محمد درخشنده توماج،” “طواق محمد،” “احدی عبدالحکیم مختوم” و “حسین جرجانی” در زمستان ۵۸ترور شدند. همچنین در اوایل سال ۵۹ “عبدالجلیل شهنازی” استاد دانشگاه و از فعالین سیاسی نیز در برابر چشمان همسر حامله‌اش در گنبد ترور شد.
“اعدامها:”
پس از اعدام سران نظام پیشین، ماشین اعدام‌ها از حرکت باز نایستاد و دگراندیشان و پیروان آئین بهائی را اعدام کردند.
شیراز؛ در اسفند ۵۹ شیخ صادق خلخالی “پیک مرگ” وارد شیراز شد و چند نفر از ارتشیان و اعضای ساواک را که قبلا محاکمه شده و به زندان محکوم شده بودند، مجددا محاکمه و حکم اعدام را در مورد آنان اجرا کرد. دو نفر از پیروان آئین بهائی به نامهای “مهدی انواری” و “هدایت‌اله دهقانی” را نیز اعدام کرد و یک زن کلیمی آرایشگر را بنام “نصرت کوئل” که حامله هم بود به جرم ایجاد لانه فساد حکم اعدام او را صادر کرد، این اعدامها بی رویه و بدون دلیل حتی اعتراض “آیت‌الله محلاتی” را در شیراز برانگیخت.
خوزستان؛ پس از انقلاب مطالبات و خواسته های اقتصادی، سیاسی و ملی مردم عرب خوزستان در سال ۵۸ با سرکوب و اعدام پاسخ داده شد و صدها نفر زندانی شده و ده‌ها نفر در سال ۵۸ اعدام شدند.
اعدام‌های کردستان؛ سازمانها و احزاب سیاسی کردستان انحصار طلبی رژیم را بر نمی‌تابیدند و خواهان مطالبات برحق خود بودند، اما حاکمیت همواره در پی دستاویز بود تا جنبش مردم کردستان را سرکوب کند. در ۲۸ مرداد ۵۸ با یک خبر جعلی که شهر پاوه در محاصره حزب دموکرات قرار دارد، ولایت فقیه فتوای خود را با عنوان جنگ با کفار اعلام کرد و سیل عظیم نیروهای سپاه و حزب الهی به کردستان سرازیر شد و موج اعدام‌ها پس از محاکمات چند دقیقه‌ای به راه افتاد. این اعدام‌ها از کرمانشاه شروع شد.
کرمانشاه؛  سحرگاه ۲۹ مرداد ۱۱ نفر در کرمانشاه اعدام شدند. “هرمز گرجی بیانی” بنیانگذار انجمن معلمان کرمانشاه و “آذرنوش مهدویان” از اعضای حزب توده از اعدام شد‌گان بودند وقتی که یکی از خبرنگاران از “رازی زاده” حاکم شرع پرسیده بود که “گرجی بیانی” که مسلح نبود چرا اعدام شد، در پاسخ گفته بود که کلام ایشان از گلوله نافذ تر بود.
پاوه؛ در روز ۲۹ مرداد، نه نفر در پاوه اعدام شدند، “دکتر چنگیز رشوند سرداری” جراح بیمارستان لقمان الدوله که برای یاری به مجروحان به پاوه رفته بود و “بهمن عزتی” دبیر دبیرستانهای کامیاران که بعنوان راهنما همراه دکتر سرداری بود درمیان اعدام شدگان بودند. “خلخالی” حاکم شرع در رادیو اعلام کرد که؛ دکتر سرداری عامل کشتار پاسداران است و دستور داده بود که آلت پاسداران را بریده و در دهانشان بگذارند. زهی وقاحت و بی‌شرمی، روز بعد پزشکان و پرستاران بیمارستان لقمان الدوله به عنوان اعتراض دست به اعتصاب زدند و در بیانیه ای اعلام داشتند که در دی ماه ۵۷ دکتر سرداری به پیشنهاد “آیت‌الله طالقانی” برای معالجه مجروحان انقلاب به نهاوند رفته بود.
سنندج؛ در روز ۶ شهریور، ۱۱ نفر در فرودگاه سنندج تیرباران شدند که دو برادر به‌نام‌های “احسن و شهریار ناهیدی” درمیان آنان بودند. احسن که پایش شکسته و در گچ بود بطور خوابیده تیرباران شد. خلخالی پس از دیدن عکس گفته بود یقینا مونتاژ صهیونیستها است.
مریوان؛ در روز سوم شهریور ۵۸ نیز ۹ نفر در مریوان اعدام شدند.
سقز؛ در ششم شهریور، ۲۰ نفر دیگر به حکم خلخالی اعدام شدند.
اعدام دو خواهر پرستار در سقز؛ در ۷شهریور دو خواهر پرستار به‌نام‌های “نسرین و شهلا کعبی” اعدام شدند. در حالیکه آنها به وظیفه خود عمل کرده و از مجروحان پرستاری کرده بودند. هنگام اعدام دو خواهر، خواهر کوچکتر گفته بود چشم مرا نبندید اما خواهر بزرگتر گفته بود چشمان مرا ببندید. پاسدار پرسیده بود می‌ترسی؟ و او در پاسخ گفته بود؛ نه نمی‌خواهم مرگ خواهرم را ببینم و خواهر کوچکتر هم گفته بود چشمان مرا هم ببندید. در روزهای بعد عده‌ای دیگر از هموطنان دگراندیش در مهاباد و تبریز اعدام شدند.
“قتل عام در روستاهای کردستان؛”
قارنا؛ در روز ۱۱ شهریور سال ۵۸ به دستور “ملاحسنی” و با رهبری “عظیم معبودی” پاسداران با تانک وارد روستای قارنا می‌شوند. ملای روستا “ملا محمود مستور زاده” با در دست داشتن قرآن به استقبال پاسداران می‌رود و آنها را به قر آن قسم می‌دهد که با مردم کاری نداشته باشند، اما پیروان ملاحسنی ۴۲ نفر از کودک تا پیرزن و پیرمرد را همانند حمله مغول از دم تیغ گذرانده بودند.
قلاتان؛ در روز ۱ شهریور ۵۸ پاسداران ۵۶نفر از اهالی روستای قلاتان را قتل عام کردند. این تهاجم نیز بدستور “ملاحسنی” صورت گرفته بود.
ایندر قاش؛ در روز ۱۳ آبان ۵۸، در طی دو ساعت ۳۵ نفر را در روستای ایندر قاش به ‌قتل رسیدند که تمامی نامهای کشته شدگان موجود است.
صوفیان؛ در۲۷  آبان، ۱۲ روستایی ساکن روستای صوفیان نیز به قتل رسیدند، تمام کشته شدگان این روستاها مسلح نبودند.
تمام ترورها، اعدام‌ها و قتل‌عام‌های ذکر شده فقط نمونه‌هایی بودند از کارنامه جنایت بار رژیم، در نهادینه کردن خشونت در جامعه. افزون بر اقدامات انسان‌ستیزانه ذکر شده باید مواردی را مانند شکنجه در زندان‌ها، سنگسار، از کوه پرت کردن، قطع دست و پا و موارد بسیار دیگری را افزود. تمام زندانهای ایران شاهد خشونت‌های فوق تصور بوده و هستند.
نهادینه شدن خشونت در جامعه ما تاثیرات بسیار عمیقی را بر روابط بین انسانها برجای نهاده، هرروز نمونه های بسیار خشنی از رفتار خشونت آمیز در جامعه روی می‌دهد و با توجه به روند رو به افزایش خشونت در آینده شاهد جامعه ای خشن و روابط خشونت‌بار بیشتری خواهیم بود. پیامدهای اعمال خشونت‌آمیز که عامل ترویج آن عملکرد رژیم است و تاثیر آن بر جامعه خود بحث مفصل دیگری را می‌طلبد.
 یدی بلدی

بدون دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

بیست − 16 =

خروج از نسخه موبایل