آنچه مسلم است اینکه طبقه کار بعنوان استثمار شدگان جهان نابرابر و مملو از تبعیض برای پیشبرد نبرد سرنوشت ساز و طبقاتی خود با دشمنان طبقه کارگر همانا بورژوازی جهانی نیاز به خودآگاهی طبقاتی، تشکل یابی مستقل از حکومت توسط خود کارگران در محیط کار و تولید و نهایتا سازماندهی خود در راستای ایجاد حزب سیاسی طبقه کارگر در نبرد نهایی برای بزیر کشیدن نظام سرمایه داری ست، و طبعا طبقه کارگر ایران نیز بعنوان بخشی از طبقه کارگر جهانی در کنار دیگر هم سرنوشتان خود در سراسر جهان از این قاعده مستثنا نیست و در شرایط کنونی که هر روزه شاهد استثمار و به بردگی گرفتن بخش زیادی از مزدبگیران و کارگران توسط مافیای ثروت و دولت بعنوان ابر کارفرما و بخشی از بورژوازی جهانی، ایجاد تشکل های مستقل و خودساخته کارگران یک امر مهم و ضرورت تاریخی برای رهایی از وضع موجود و رسیدن به مطالبات واقعی خود بعنوان تولید کنندگان ثروت و رفاه برای صاحبان سرمایه است. در چنین شرایطی که طبقه کارگر ایران در طول سالهای گذشته بطور روزمره برای دستیابی به مطالبات انباشته شده خود در طول ۴۲ سال حاکمیت جمهوری اسلامی و برخورداری از حق تشکل یابی، حق اعتصاب، امنیت شغلی و فراهم نمودن شرایط زیست و یک زندگی بهتر در سخت ترین شرایط و زیر انواع سرکوب ها و تهدیدهای حاکمیت و نهادهای امنیتی و بازداشت های گسترده و احکام ظالمانه دستگاه قضایی بعنوان بازوی اجرایی دولت و بورژوازی ایران هر روزه با مشت های گره کرده و فریادهای بی امان با تجمع ، اعتراض و اعتصاب در محیط کار و کف خیابان های ایران در جدالی نابرابر با نظم موجود عزم خود را برای رهایی و گسستن زنجیرهای استثمار و بردگی نوین و رسیدن به حقوق اولیه خود و ایجاد تشکل های کارگری در محیط کار جزم نموده است، در همین حال در طی ماه های گذشته در اتاق های کلاب هاوس شاهد جدل ها و موضع گیری ها و گاها تخریب های متقابل له و علیه هم بین تعدادی از فعالین کارگری و گرایشات موجود در درون طبقه کارگر ایران و همچنین جریانات سیاسی حامی طبقه کارگر بر سر نوع، اسم و چگونگی و نحوه سازمانیابی این تشکلات کارگری هستیم.
بطوری که آنچه از مباحث و شواهد برمی آید حاکیست که دغدغه اینگونه افراد و جریانات سیاسی نه خود تشکلیابی کارگران، بلکه جدلی بیهوده و ایدئولوژیکی بر سر مفاهیم و شیوه تشکلیابی و از همه مهم تر ایجاد تشکل موردنظر و دلخواه خودشان است.
این در حالیست که دغدغه امروزه عمده کارگران ایران نه اسم و نوع تشکل بلکه رهایی از ستم و وضع موجود از هر راه ممکن میباشد.
نکته پایانی اینکه توجه فعالین و پیشروان جنبش کارگری ایران و و خصوصا تشکل های موجود را به این امر مهم جلب میکنم که آنچه مهم است این است که هر نوع تشکل کارگری با هم اسم و نوعی از شکل سازماندهی، و بدون هیچگونه مماشاتی با هر بخشی از بورژوازی ایران و وابستگان سیاسی و فکری آنها در نهاد قدرت چنانچه نتواند با بهره گیری از اصول اولیه مارکسیسم بعنوان علم رهایی پرولتاریا، کارگران ایران را در یک اتحاد طبقاتی حول مطالباتی مشترک و راستای تشکل یابی و سازماندهی کارگران برای گام برداشتن بسوی تشکیل حزب سیاسی طبقه کارگر ایران و در نهایت کسب قدرت سیاسی سازماندهی کند، در بهترین حالت یک تشکل رفرمیستی محصور در بروکراسی اداری و پشت در نهادهای اصلی قدرت خواهد بود و محصور نمودن خود و دیگر کارگران پشت شعارهای بی اساس “ما تشکل صنفی هستیم” و
“ما سیاسی نیستیم”،چیزی جز آب در هاون کوبیدن و تکرار تجربه تلخ برخی از این تشکل های کارگری موجود و برخی از فعالین جنبش کارگری در شرایط کنونی و بطور اخص در طول سالهای گذشته است.
پیش بسوی ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و تشکل سراسری کارگران
مستحکم باد اتحاد و صفوف طبقاتی جنبش کارگری ایران
” کامران ساختمانگر ”
۲۰ آذرماه ۱۴۰۰