شماری از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج با انتشار نامهای سرگشاده از روزهای پیش از اجرای حکم اعدام سه زندانی سیاسی و ساعات پس از آن نوشتند.
سعید شیرزاد، آرش صادقی، پیام شکیبا، ابراهیم فیروزی، بهروز منصوری، سعید ماسوری، جواد فولادوند، حسن صادقی، مجید اسدی و محمد بنازاده امیرخیزی، ده تن از همبندان سه زندانی سیاسی اعدام شده به نامهای زانیار و لقمان مرادی و رامین حسینپناهی از زندان رجایی شهر با انتشار نامهای مشترک از آنچه در شب اعدام و پیش از آن اتفاق افتاد، نوشتند.
در بخشی از این نامه آمده است: «وای بر مردمی که از کشتار همنوعانشان بترسند و عقب بکشند. آنجاست که جنایتکاران را بر جنایتهایشان مصممتر کردهاند و آدرس سرکوب و جنایت بیشتر را دادهاند و خوشا به حال مردمانی که جوانان و فرزندانشان مثل زانیار، لقمان و رامین (در اوج عشق به زندگی) سرفرازانه «بر سر دار شدن» را میپذیرند.»
در انتهای نامه آورده شده “آیا برای همه دنیا همین یک دلیل (در میان انبوه دلایل) کافی نیست که وقتی پاکترین جوانان این سرزمین، امثال زانیار و لقمان و رامین و… به ریسمانهای مرگ سپرده میشوند، معنایش این است که این نظام به هیچ ترتیبی قابل اصلاح نیست…!!!”
متن کامل نامه را بخوانید:
“واقعه شنبه ۱۷ شهریور بود. از روز چهارشنبه بلافاصله بعد از ملاقاتها تمام تلفنهای زندان (کلیه بندها) قطع و تمام ترددها (حتی به بهداری) به بهانههای مختلف کنسل شده بود. ابتدا زانیار و سپس لقمان را به اسم مدیریت صدا زدند. تا این جا چندان غیرعادی نبود. حتی ممنوعیت هواخوری بندهای مجاور که همیشه سر و صدایشان را میشنیدیم و حال نمیشنیدیم را هم غیر عادی تلقی نمیکردیم. (تا ساعت سه و چهار بعد از ظهر که زانیار و لقمان هنوز بر نگشته بودند، تاخیر چندان غیرعادی نبود). ولی از ساعت چهار و نیم به بعد نگرانیها شروع شد و همه موارد بالا در کنار هم واقعه شومی را خبر میداد.
داستان برخورد کامیون با کابلهای تلفنی زندان، که نگهبانها میگفتند، قبلا هم در زندان با جنایاتی همراه بوده، و این خود نگرانیها را افزایش میداد. تنها امیدواریمان این بود که پرونده آنها نقص خورده بود و تازه برای تعیین شعبه به دادستانی سنندج رفته است. یعنی عملا تعیین تکلیف نشده، غافل از این که مار به دوشان حاکم برای بقایشان مغز جوانان دیگری را میخواستند. و دادگاه و قضاییه ضحاکیان که ماده و قانون و آیین دادرسی نمیشناسند…!!!
داستان کشتار و قتل عام زندانیان در مرحله پایانی همه دیکتاتورها همیشه قابل پیشبینی و در تقدیر بوده و هست…
و وای بر مردمی که از کشتار همنوعانشان بترسند و عقب بکشند. آنجاست که جنایتکاران را بر جنایتهایشان مصممتر کردهاند و آدرس سرکوب و جنایت بیشتر را دادهاند و خوشا به حال مردمانی که جوانان و فرزندانشان مثل زانیار، لقمان و رامین (در اوج عشق به زندگی) سرفرازانه «بر سر دار شدن» را میپذیرند. تا ریشههای این چوبهای دار را که بر فراز آسمان خلقمان برافراشتهاند را برکنند…!!!
و ما زندانیان و همبندیان آنها کمربندها را محکم کرده و آماده موج بعدی و شاید آخرین اعدامها در مرحله پایانی هستیم. و چه افتخاری بالابلندتر از این که ما آخرین اعدامیها بوده و پس از ما دیگر هرگز جوانانمان با چوبههای دار مواجه نخواهند بود…!!!
و آیا برای همه دنیا همین یک دلیل (در میان انبوه دلایل) کافی نیست که وقتی پاکترین جوانان این سرزمین، امثال زانیار و لقمان و رامین و… به ریسمانهای مرگ سپرده میشوند، معنایش این است که این نظام به هیچ ترتیبی قابل اصلاح نیست…!!!
و هم از این رو همه کسانی که دستی در ایجاد این توهم داشتهاند و از «وضعی بدتر» میترساندهاند، باید بگویند منظورشان کدام وضع بدتر است؟؟؟
ما همبندیان این سه شهید سربهدار و سرافراز ضمن محکوم کردن این جنایت و آرزوی صبر و بردباری برای خانواده و عزیزانشان معتقدیم که خون آنها راهگشای طلوع آزادی و عدالت و برابری برای خلق در زنجیرمان خواهد بود.
زندانیان سیاسی گوهردشت کرج
۲۱ شهریور ۱۳۹۷
سعید شیرزاد
آرش صادقی
پیام شکیبا
ابراهیم فیروزی
بهروز منصوری
سعید ماسوری
جواد فولادوند
حسن صادقی
مجید اسدی
محمد بنازاده امیرخیزی