نقدی بر دیدگاه “دوران درخشان پهلوی‌ها”

یداله بلدی: خانم الهه بقراط، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی، در پاسخ به پرسش نشریه میهن، پیرامون “بازگشت سلطنت توهم یا واقعیت” در مقاله ای تحت عنوان “دوران درخشان پهلوی‌ها” به این پرسش، پاسخ داده‌اند، و در این نوشته به خدمات، دوران پهلوی‌ها و سترون بودن، نیروهای سیاسی و روشنفکران پرداخته‌اند.

خانم بقراط در این نوشته، مطرح می‌کنند که، هیچ حزب و گروه و هیچ روشنفکری، از مخالفان پهلوی‌ها نتوانسته‌اند، اندکی از خدماتی را که آنها با شماری از دولتمردان، شایسته و آگاه و روشنفکران واقعی که به‌کار مشغول بودند، به ملت و مملکت ایران کرده‌اند، نه تنها تا همین اکنون نداشته‌اند، بلکه همواره چوب لای چرخ گذاشته، و با هر اقدام مثبت مخالفت کرده‌اند و تا همین امروز نیز با پهلوی‌ها بیشتر در جنگ و جدال هستند تا با نظام جمهوری اسلامی نکات قابل تاملی در این نوشته، یا قضاوت، یا حکم وجود دارد، که ضروریست تا در موارد، زیر به نقد آن پرداخته شود.

الف: اگر منظور از خدمات، اقدامات سازندگی‌است، مانند ساختن مدارس، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها، جاده و اداره و وزارتخانه‌ها، بدیهی‌است این خدمات وظیفه دولت است، که بودجه و تمام ابزارهای لازم را در اختیار دارد، نه سازمان‌های سیاسی و روشنفکران، اما اگر منظور خدمات فرهنگی‌است، رژیم شاه با تمام اهرم‌ها و ابزارهای فرهنگی، مانند، آموزش و پروش، و رسانه‌های فراگیر مانند رادیو و تلویزیون، مطبوعات و دیگر امکانات تبلیغاتی نتوانست، افکار عمومی را در جهت خواسته‌ها و باورهای خود شکل دهد، برنامه‌های تلویزیون نیز هر چند تا حدودی به تجددگرایی در جامعه یاری می‌رساند، اما مدرنیته و نقش و حقوق فرد، در جامعه را مطرح نمی‌کرد، و آموزش‌هایی نیز در این زمینه داده نمی‌شد. اما از سوی دیگر، نویسندگان، مترجمان، شاعران، نمایش نامه نویسان و کارگردان‌های متعهد، با تمام محدودیت‌ها و سانسورها  آثار ارزشمندی را خلق کردند، هر چند اثر آنان گسترده نبود و به‌علت محدودیت، فقط بخشی از جامعه را در بر می‌گرفت.

ب:  خانم بقراط، از خدمتگزاران شایسته و آگاه و روشنفکر واقعی نام می‌برد که در حاکمیت بودند، واقعیت این‌است که تمام دولتمردان رژیم بیشتر به شاه  تعهد داشتند تا به مردم و همین امر، یعنی با مردم نبودن و نداشتن آگاهی، از مشکلات مردم، سبب شده بود که در میان دولتمردان یک شخصیت  وجبه المله که در میان مردم از محبوبیت برخوردار باشد وجود نداشته باشد، و به‌همین دلیل در بحران رژیم، در سال ۵۷ شخصیتی  در میان دولتمردان وجود نداشت، که مورد اقبال مردم باشد، و شاه ناچار شد، برای نجات تاج و تخت‌اش، از زنده‌یادان دکتر صدیقی و بختیار برای پست نخست وزیری دعوت کند، و اگر هم دولتمردان متعهدی مانند علی اکبر داور وجود داشتند که دادگستری نوین ایران را بنیان نهاد، مورد غضب رضا شاه واقع شد و یا احمد آرامش رییس سازمان برنامه و بودجه که پس از تحمل چند سال زندان، در پارک لاله ترور شد. بحران رژیم در سال ۵۷ نشانگر این واقعیت بود که دستگاه عریض و طویل دولتمردان رژیم، همگی در خدمت اوامر ملوکانه بودند، و اگر هم روشنفکر متعهدی در درون حاکمیت وجود داشت، وضعیت نظام به‌گونه‌ای بود که امکان ابتکار و خلاقیت را از آنان سلب می‌کرد، آقای عالیخانی وزیر اقتصاد و رییس پیشین دانشگاه، در مصاحبه با بی‌بی‌سی،  اداره کشور را با دوران قاجار مقایسه کرد.

ج: ایشان در ادامه می‌نویسند که روشنفکران، چوب لای چرخ گذاشته و با هر اقدام مثبت مخالفت می‌کردند، در سال ۴۱ به هنگام اعلام اصلاحات ارضی، دانشجویان مبارز که زنده یادان جزنی و ظریفی نیز در میان آنان بودند، پلاکاردی بر سر دانشگاه نصب کرده بودند که شعار اصلاحات آری دیکتاتوری نه، به روی آن نقش بسته بود، و ضمنا نیروهای سیاسی، با کدام  اهرم و ابزار می‌توانستند، مانع از اصلاحات باشند.

د: ایشان می‌نویسند که روشنفکران بیشتر با نظام پیشین در ستیز هستند، تا با نظام جمهوری اسلامی، آمار کشته شدگان شکنجه شدگان و زندانیان و تاریخ مبارزه جریان‌های سیاسی، و وجود خاوران‌ها در این ۴۰ سال، بر این قضاوت غیر منصفانه ایشان خط بطلان می‌کشد، کشتار نویسندگان، روشنفکران و دگر اندیشان نشانگر مبارزه پیگیر روشنفکران، برای آزادی و عدالت، بر علیه رژیم کنونی بوده است.

ه: خانم بقراط در ادامه می‌نویسند، که نیروهای سیاسی آن دوران، هیچ مطلقا هیچ، برای عرضه نداشتند، اگر داشتند انقلاب ۵۷ مسیر دیگری در پیش می‌گرفت. نیروهای سیاسی با کدام، حزب و سازمان و نهاد، مستقل می‌توانستند مردم را بسیج کنند تا مسیر انقلاب را تغییر دهند، رژیم با سیصدهزار نیروی نظامی و انتطامی و ده هزار کارگزار ساواک و تسلط برتمام رسانه ها، ودر اختیارداشتن منابع عظیم مالی نتوانست مسیر آنرا تغییر دهد ، چگونه نیروهای سیاسی که  ابزار ورسانه ای دراختیار نداشتند و اجازه تشکیل حزب هم نداشتند،  می‌توانستند مسیر انقلاب را تغییر دهند.

و: ایشان همچنین مطرح می‌کنند که، انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن جمهوری اسلامی ظرفیت مخالفان را برای پذیرش و حمل دموکراسی به نمایش گذارد.

خانم بقراط، به‌خوبی آگاهند که تلاش برای  استقرار دموکراسی، دارای شرایط و پیش زمینه هایی‌است و روند دموکراسی، نیاز به تمرین و تجربه و آموختن در طی زمان دارد. نیروهای سیاسی در یک فضای دیکتاتوری و سرکوبگر، چگونه می‌توانستند دموکراسی را تجربه کنند و بیاموزند، مردم اگر انتخابات واقعی را تجربه می‌کردند، و در اداره کشور نقش اندکی داشتند و مزایای دموکراسی،  را تجربه می‌کردند،  محال بود که تسلط یک حاکمیت به غایت، سرکوبگر را بپذیرند. در جامعه ای که یک نفر برای تمام مردم،  تصمیم می‌گیرد و مردم بالاجبار باید عضو حزب رستاخیز شوند، چگونه افکار دموکراسی خواهانه می‌تواند رشد کند.

ز: ایشان در ادامه می‌نویسند که اصلاحات در جامعه مذهبی، سنتی و استبداد زده ایران مدیون فرمان مشروطیت بود که مطفر الدین شاه قاجار امضا کرد.

خانم بقراط تاریخ ایران را بخوبی مطالعه کرده است و می داند که انقلاب مشروطیت، دستاورد رشادت‌ها و فداکارهای، ستارخان و باقرخان و یار محمد خان و هزاران مشروطه خواه جان بر کف بوده است، نه امضای مظفر الدین‌شاه بی کفایت و نالایق که، برای مسافرت به اروپا از بیگانکان پول قرض می‌کرد و هنگام رعد و برق به‌زیر عبای سید بحرینی پناه می‌برد. برجسته ترین و مهم ترین دستاورد مشروطیت، اصل شاه باید سلطنت کند نه حکومت کند، بود، که این رکن اصلی انقلاب مشروطیت توسط پهلوی‌ها رعایت نشد و پایمال گردید.

خانم بقراط، اینکه نظام جمهوری اسلامی حکومتی مافیایی و دیکتاتوریست شکی نیست و قابل مقایسه با هیچ حاکمیت خودکامه ای مانند عیدی امین و صدام حسین هم نیست، اما علل و عوامل برآمدن این هیولای خون ریز را باید در سیاست‌ها و عملکرد، حکومت پیشین جست. تاکنون هیچکدام از دولتمردان و وابستگان رژیم پیشین، علل سقوط شاه را  تحلیل و بررسی نکرده اند، عده ای بر اساس یک استدلال بی پایه و غیر سیاسی، علت انقلاب را، فتنه می‌نامند، و برخی سیاست حقوق بشر کارتر را، عامل سقوط شاه می‌دانند، یا کنفرانس گوادلوپ را علت انقلاب می‌دانند و یا حتی فردوست و مقدم را عامل بیگانگان و یا عضو نفوذی جبهه ملی می‌دانند، که به شاه خیانت کردند، و ادعای شگفتی‌آور اینکه خامنه ای در دانشگاه پاتریس لومومبا درمسکو برای رهبری تربیت شده است، هیچ جناح و گروهی حاضر نیستند بپذیرند که، نطفه این نظام بغایت ستمگر در درون آن نظام بسته شد. علل و عوامل انقلاب را که در آن زمان پرورده شدند را بطور خلاصه می‌توان اینگونه برشمرد:

وجود هزاران مسجد، و صدها تکیه، حسینیه، خانقاه و هزاران هیات سینه زنی و زنجیر زنی و قران خوانی ، نیروهای بالقوه انقلاب بودند ، انجمن ، ارتجاعی و ضدب هایی حجتیه در شهرها ، شعبه داشت و جلسات آن برگزار میشد، و در مغازه های وابسته ، صندوق‌های کمک مالی  به انجمن حجتیه وجودداشت، حسینیه ارشاد پایگاه دانشجویان مذهبی بود، و کتابهای شریعتی در دانشگاهها عرضه میشد، در حالیکه روشنفکران،  اغلب از چاپ آثار خود محروم بودند، و ساواک برای تقابل با افکار چپ، حسینیه ارشاد را تقویت می کرد، در مرکز و جنوب شهر تهران و شهرهای بزرگ ده‌ها دبستان و دبیرستان خصوصی دایر شده بود که توسط ملایان تدریس و اداره می‌شد، با صلوات کلاس درس آغاز می‌شد و با صلوات پایان می‌یافت، اکثریت کارگزاران کنونی جمهوری اسلامی، پرورش یافته این مدارس بودند، در دانشگاهها مساجد ساخته میشد ، در حالیکه  دانشجویان کوهنورد از داشتن یک اتاق محروم بودند، آقای حداد عادل به پشتوانه سید حسین نصر رییس دانشکده ادبیات و رییس دفتر شهبانو، جلسات سخنرانی در دانشگاه برگزار و از مرتجعینی مانند فلسفی و مطهری دعوت به سخنرانی میکرد، در حالیکه به دانشجویان اجازه نمی‌دادند که از، آریانپور،  شاملو و بهرام بیضایی برای سخنرانی دعوت کنند، کتابهای درسی مدارس را بهشتی و باهنر می‌نوشتند  .

توسعه سیاسی در نقاط مختلف کشور، متوارن نبود و با توسعه سیاسی انطباق نداشت، اختلاف طبقاتی روزبه‌روز بیشتر میشد،  ساختمانهای شمال تهران، از کشورهای اروپایی مدرن تر بود، اما  با هجوم روستاییان به‌شهرها، زاغه ها و حلبی آبادها، در چند کیلومتری آسمان‌خراشها مانند قارج از زمین می‌رویدند، و بلوچستان وبشاگرد از پاکستان و بنگلادش ویرانه تر بودند،  و هنوز هم هستند.

خانم بقراط، متهم کردن نیروهای مترقی و آزادیخواه، به برآمدن جمهوری اسلامی قضاوتی نارواست، نطفه جمهوری اسلامی در رژیم پیشین بسته شد.

و فراموش نکنید زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌های مخوف کمیته مشترک، قصر، قزل حصار ، اوین و زندان نیمه ساخته گوهر دشت ود یگر زندان‌ها را این جانیان نساختند، بلکه میراث رژیم گذشته بود و دستگاه آپولو را این سفاکان اختراع نکردند، هدیه پیشینیان بود و وزارت اطللاعات توسط فردوست و جهانگیری و شهریاری وابستگان ساواک پایه ریزی شد.

در این برهه حساس و سرنوشت ساز میهنمان، محکوم کردن و مقصر دانستن،  نیروهای سیاسی و روشنفکران، که در دو نظام به مسلخ برده شدند، به ایجاد همبستگی و فعالیت برای آزادی میهن  یاری نمی‌رساند.

«یداله بلدی»

اشاره: مسوولیت محتوای نوشتارها و مقاله‌های ارسالی، بر عهده نویسنده است و گذار (سامانه دموکراسی و داد)، دیدگاه‌ها و آرای مطرح شده در محتوای مطالب را ارزش‌گذاری نمی‌کند. هدف این سامانه مهیا کردن تریبونی آزاد برای بیان آرا و دیدگاه‌های مختلف در راستای گذار از حاکمیت اسلامی‌به دموکراسی است.

۱ دیدگاه

  1. درود بر جناب بلدی! واکنش بجای شما به هجوم همه جانبهٔ مردگان جدیدی که می‌خواهند اینبار بنام تجدد، سر از گور بردارند، به همان اندازه اهمیت دارد که افشای جنایات از گور برخاستگانی که اکنون بنام انقلاب پوزه در جان و مال و آزادی مردم فرو برده اند. متأسفانه با این همه رسانه، آگاهان ما در برابر هجمهٔ این به زباله رفته ها، نه تنها ماست در دهان گرفته اند، بلکه اینجا و آنجا نیز در برابرشان سر شرمندگی فرود آورده اند. آنها نیز فرصت را غنیمت شمرده، فجایع بی سامان جمهوری اسلامی را خرج شستن جنایات مردگان خویش می کنند.تلاش برای خروج از این دور و حلقهٔ شیطانی ارتجاع، درک درست شما را از آروارهٔ شومی که دهان برای جنبش مردم ایران گشوده است، نشان می‌دهد. ارتجاع یعنی، از جور حال، پناه بر گذشته بردن و آنرا با تعویذ و طلسم آراستن. عمامه بر سری که روضهٔ ۱۴۰۰ سال پیش حکومت اسلامی را می‌خواند، همان را بر سفرهٔ مردم می آورد که فکل بر گردنی که روضهٔ ۲۵۰۰ سالهٔ همایونی را می خواند، یعنی فقر، یعنی دیکتاتوری، یعنی نکبت  های تاریخی را دوباره  باز گرداندن.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

سه × 4 =

خروج از نسخه موبایل