بازخوانی اعتراضات دی‌ماه ۹۶ توسط دو درویش زندانی: “اعتراضات دی ۹۶ آغازگر گذار جمهوری اسلامی از زوال به فروپاشی بود”

کسری نوری و محمد شریفی‌مقدم دو درویش گنابادی محبوس در زندان تهران بزرگ، با انتشار یادداشتی به‌مناسبت سالگرد اعتراضات دی‌ماه ۹۶، نوشته‌اند: «آنچه کشور در دی‌ماه ۹۶ به خود دید ریشه در بحران‌های نظام سیاسی داشت و نهایتاً به شکاف میان دولت و ملت منجر شد. شکافی که البته پیش‌تر در قالب اعتراضات کارگری و دانشجویی در ماه‌های پیش از رخدادهای دی‌ماه خود را نشان داده بود».

به گزارش گذار، این دو درویش محبوس در زندان تهران بزرگ طی نامه‌ی سرگشاده خود، سرکوب مردم معترض در اعتراضات دی‌ماه ۹۶ از سوی حکومت را به “باتلاقی” تشبیه کردند که حکومت پیش پای مردم گسترده بود، “اما خودش در آن گرفتار شد.”

این دو درویش زندانی که جزو بازداشت‌شدگان حوادث دی‌ماه سال گذشته نیز بوده‌اند و ۱۰ روز را در زندان‌های اوین و رجایی‌شهر در بازداشت گذرانده‌اند در این یادداشت با یادآوری خاطرات دستگیری سال گذشته نوشته‌اند:

“اعتراضات فراگیر دی‌ماه ۹۶ نه آنچنان که برخی می‌گویند تنها محدود به قیمت مواد غذایی بود و نه آنچنان که برخی دیگر تبار‌شناسی می‌کنند تنها ریشه در شکاف در هیأت حاکمه داشت. آنچه کشور در دی‌ماه ۹۶ به خود دید ریشه در بحران‌های نظام سیاسی داشت و نهایتاً به شکاف میان دولت و ملت منجر شد. شکافی که البته پیش‌تر در قالب اعتراضات کارگری و دانشجویی در ماه‌های پیش از رخدادهای دی‌ماه خود را نشان داده بود.”

به گفته‌ی این دو درویش؛ «آثار اعتراضات دی‌ماه به آن ایام ختم نشد که تنها آغازگر رخدادی بود در مرحله‌ی جدیدی از فرایند زوال تا فروپاشی جمهوری اسلامی. هر کدام از ما به ستوه‌آمدگان، روایتی از بازخوانی اعتراضات دی‌ماه ۹۶ خواهیم داشت که با هم شباهت‌ها و قرابت‌های بسیاری خواهند داشت، اما قطعاً با روایت استبداد متفاوت خواهد بود».

متن کامل یادداشت کسری نوری و محمد شریفی‌مقدم به شرح زیر است:

“نارضایتی‌های عمومی از ناتوانی در تأمین معیشت و اشتغال هرچند دلیل غالب و اصلی اعتراضات اجتماعی قلمداد می‌شود اما نمی‌توان آن را از مسائلی همچون برابری‌خواهی سیاسی، حمایت از آزادی، دفاع از منافع عمومی و… که در مرحله‌ی پیشااعتراض مورد خدشه و آسیب قرار می‌گیرد مجزا کرد، زیرا نارضایتی‌های اجتماعی حتی در حوزه‌ی معاش و اشتغال که منجر به اعتراض و خروش مردمی می‌شود با بحران‌های نظام سیاسی در پیوندی تنگاتنگ است. به عبارت دیگر، بحران مشروعیت و ناکارآمدی نظام، مشکلات مالی و اقتصادی حکومت و بحران‌های بین‌المللی مبتلابه آن مستقیماً بر جامعه اثر می‌گذارد و در تولید و بازتولید نارضایتی‌ نقشی تعیین‌کننده دارد.

جامعه‌ی امروز ایران با مجموعه‌ای از معضلات و بحران‌ها روبه‌روست که توجه به اعتراضات دی‌ماه ۹۶ نمای واضح‌تری از وضعیت موجود پیش چشم می‌گذارد. اعتراضات فراگیر دی‌ماه ۹۶ نه آنچنان که برخی می‌گویند تنها محدود به قیمت مواد غذایی بود و نه آنچنان که برخی دیگر تبار‌شناسی می‌کنند تنها ریشه در شکاف در هیأت حاکمه داشت. آنچه کشور در دی‌ماه ۹۶ به خود دید ریشه در بحران‌های نظام سیاسی داشت و نهایتاً به شکاف میان دولت و ملت منجر شد. شکافی که البته پیش‌تر در قالب اعتراضات کارگری و دانشجویی در ماه‌های پیش از رخدادهای دی‌ماه خود را نشان داده بود.

اعتراضات دی‌ماه ۹۶ زمانی به منصه رسید که نهادهای حاکمیت قانون و دموکراسی سال‌ها پیش از آن ته کشیده بود و منافع جامعه در تضادی آشکار با منافع حکومت قرار داشت. مردم به واسطه‌ی ناکارآمدی نظام سیاسی نه‌تنها در فقر و تنگ‌دستی بودند بلکه دریافته‌ بودند که آنچه در لباس بلای طبیعی در کرمانشاه روی داد -اندک‌زمانی پیش از اعتراضات دی‌ماه- جان‌دادن هموطنانشان به دلیل بی‌کفایتی و بی‌تدبیری حکومت بود.

سرکوب گسترده‌ی اعتراضات دی‌ماه ۹۶ تنها واکنشی بود که از حکومت مستبد انتظار می‌رفت اما حکومت از سیاق و روش همیشگی خودش یعنی «سرکوب» رکب خورد و قدم در باتلاقی نهاد که خود پیش روی معترضان گسترده بود. حاکمیت که تلاش می‌کرد مانند گذشته صدا را با سرکوب پاسخ بدهد در مخمصه‌ای قرار گرفت که تا آن زمان تجربه نکرده بود و آن شعارهایی بود که از سوی مردم در مواجهه با سرکوب شنیده شد. آنچه در دی‌ماه ۹۶ اتفاق افتاد به امید نظام سیاسی فعلی ضربه‌ای کاری زد و سازوکار تا آن روز کارآمد نظام را از کار انداخت. شعار «اصلاح‌طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» از آغازِ مرحله‌ای نوین از مبارزات اجتماعی و سیاسی در تاریخ جمهوری اسلامی خبر می‌داد که که نه بر نظم سیاسی مورد پسند حاکمیت، که بر «حق تعیین سرنوشت مردم توسط مردم» پایه داشت.

اعتراضات دی‌ماه حاصل ائتلاف و اتحاد اقشار، طبقات و گروه‌های مختلف مردم در تهران و شهرهای دیگر ایران بود. اتحادی که تصویر نمادین آن در خیابان انقلاب تهران هویدا شد؛ جایی که نیروهای سرکوب مقابل ورودی دانشگاه تهران برای جلوگیری از پیوستن دانشجویان به مردم، دست به سرکوبی وحشیانه زدند.

در روز ۹ دی ۹۶ به‌واسطه‌ی اشتراک درد و رنج‌هایی که همگی آن را لمس کردند و پیوستگی آن با همدیگر در کالبد ملت بر ما ضروری می‌نمود در خیابان و دانشگاه باشیم و نه در خانه‌هایمان.

و در این میان به همان میزان که از خروش جمعی و اقدامی مشترک و فایق آمدن مردم بر ترس‌هایی که جان به لب رسیدن آنها را از موضوعیت انداخته بود به وجد آمدیم به همان میزان از دیدن مردمی که زیر بار سرکوب آسیب می‌دیدند به درد آمدیم. از دیدن صورت‌های خونین دوستانمان در دانشگاه غمی برجانمان می‌نشست اما از دیدن لبخند و خنده‌ی آنها که سرکوب را به استهزا می‌گرفت دلگرم می‌شدیم.

اگر استبداد آنروز دست به روایت خودکامگی زد و مردم به‌ستوه‌آمده را اغتشاشگر جلوه داد اما به کمک دوستانمان تلاش کردیم که روایتی از حقیقت را به گوش مردم برسانیم، روایتی که آن هم برآمده از جان به لب رسیدن بود، جان به لب رسیدنی که دادمان را از این بیداد به آسمان می‌برد.

وقتی خبر کشته شدن مردم را در دیگر شهرهایی چون دورود لرستان که شاهد اعتراضات بودند می‌شنیدیم و در خفقان بایکوت که رسانه‌های داخلی به گوشه‌ای خزیده بودند مارا وامیداشت که آنها را فریاد بزنیم.

در شب ۹ دی‌ماه ۹۶ وقتی برای عیادت دوستی به بیمارستان دی رفته بودیم می‌دانستیم که به‌زودی دست‌هایمان با دستبندهای نیروهای امنیتی به دست دیگر کسانی که در برابر استبداد هزینه داده‌اند پیوند خواهد خورد. اما استبداد مجال به حکومت نداد که بیمارستان را محل اسلحه کشیدن و تیراندازی نیروهای سرکوبش نکند و قواعد بازی‌های خویش را در صدور حکم بازداشت و… رعایت کند.

فردای آن شب ما به همراه دوستان عزیزمان فائزه عبدی‌پور و محمدرضا درویشی که در بیمارستان دی به همراه هم دستگیر شدیم در دادسرای امنیت اوین با خیل اتهامات امنیتی خود را رو‌به‌رو دیدیم و در خلال تکاپوی بازیگران خیمه‌شب‌بازی استبداد دریافتیم که بسیاری دیگر از دوستانمان و مردم نیز به همین اتهامات تکراری بازداشت شده یا خواهند شد.

حکایت ما در دی‌ماه ۹۶ به اینجا ختم نشد و با اعتراض و تحصن درویشان رو‌به‌روی زندان اوین تا آزادی ما ادامه پیدا کرد که از آن باخبرید و شرحش مجالی دیگر را می‌طلبد.

و چنان که می‌دانید آثار اعتراضات دی‌ماه به آن ایام ختم نشد که تنها آغازگر رخدادی بود در مرحله‌ی جدیدی از فرایند زوال تا فروپاشی جمهوری اسلامی.

هر کدام از ما به ستوه‌آمدگان، روایتی از بازخوانی اعتراضات دی‌ماه ۹۶ خواهیم داشت که با هم شباهت‌ها و قرابت‌های بسیاری خواهند داشت. اما قطعاً با روایت استبداد متفاوت خواهد بود.

به نظر شما کدام روایت بر تاریخ خواهد نشست؟

قطعاً روایت ما، ما به ستوه‌آمدگانی که پیروز این میدان خواهیم بود.

کسری نوری – محمد شریفی‌مقدم-زندان تهران بزرگ”

محمد شریفی‌ مقدم، با حکم قاضی صلواتی رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۲ سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق، ۲ سال تبعید به برازجان و ۲ سال محرومیت‌های اجتماعی و ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است. قاضی صلواتی آقای شریفی‌مقدم را به اتهام اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور به تحمل ۷ سال و نیم، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به ۱۸ ماه، به اتهام تمرد نسبت به مأمورین به ۱۸ ماه، به اتهام اخلال در نظم عمومی به ۱۸ ماه و ۷۴ ضربه شلاق و همچنین با استناد ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی به ۲ سال محرومیت از عضویت در احزاب، گروه‌ها، دسته‌جات سیاسی و فعالیت در فضای مجازی و رسانه‌ها و مطبوعات و خروج از کشور محروم و ۲ سال اقامت اجباری در شهر برازجان محکوم کرده است.

کسری نوری نیز توسط قاضی احمدزاده رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با اتهامات «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور»، «اخلال در نظم و آسایش عمومی با توطئه‌ی قبلی و دسته‌جمعی»، «تمرد در برابر مأمورین حین انجام وظیفه»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق ارتباط با کانال‌های ضدنظام»، «تخریب اموال عمومی و خصوصی» و «قدرت‌نمایی با سلاح سرد و گرم» به ۱۲ سال حبس تعزیری، ‏۷۴ ضربه شلاق، ‏۲ سال تبعید به ثلاث باباجانی، ‏۲ سال ممنوع‌الخروجی و ‏۲ سال محرومیت از عضویت در گروه‌ها و احزاب و دسته‌جات سیاسی و اجتماعی و فعالیت رسانه‌ای محکوم شده است.

محمد شریفی مقدم و کسری نوری به همراه شش درویش دیگر به نام های رضا انتصاری، مرتضی کنگرلو، سینا انتصاری، مهدی اسکندری، امیر نوری و حسام معینی، بعد از حمله‌ی هفتم شهریور گارد زندان فشافویه به درویشان زندانی متحصن در تیپ ۳ فشافویه با سر و بدن مجروح به انفرادی منتقل شده و تا روز پنج شنبه ۲۲ آذرماه در آنجا محبوس بوده‌اند.

تجمع اعتراضی موسوم به گلستان هفتم روز دوشنبه ۳۰ بهمن در اعتراض به بازداشت نعمت‌الله ریاحی، از دراویش گنابادی ساکن شهرکرد که روز ۲۹ بهمن ۱۳۹۶ از سوی مأموران امنیتی  در تهران بازادشت شده بود صورت گرفته‌بود.

این درویش گنابادی ساکن شهرکرد، برای حمایت از قطب دراویش در جریانات اخیر گلستان هفتم به تهران آمده‌بود.

منابع خبری گفته‌اند “دراویش بازداشتی از ابتدای بازداشت، از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم بوده‌اند و دادگاه آنان بدون اجرای تشریفات قانونی و بهره‌مندی از حق وکیل و برخلاف قانون آئین دادرسی کیفری برگزار شده است.”

فشارها به دراویش در نظام جمهوری اسلامی عمدتا از شهر قم آغاز شد. قم مذهبی‌ترین شهر ایران است و با توجه به نزاع تاریخی صوفیه و اهل شریعت، فشار بر دراویش در این شهر سابقه طولانی دارد و به سال‌های قبل از انقلاب می‌رسد؛ اما در سال‌های اول دهه هشتاد خورشیدی با انتشار شماری از کتاب‌های ضدصوفی در قم که این سلسله را به ضدشیعی بودن متهم می‌کردند، رفته رفته جو سنگین‌تری علیه آنها شکل گرفت. تنش در مناسبات حکومت با دراویش نعمت‌اللهی با تخریب برخی از مکان‌های مذهبی‌شان و مخالفت حکومت با گردهمایی آنها به خصوص در قم وارد مرحله ای شد که یک دهه بعد در تهران به درگیری فیزیکی و خونریزی انجامید.

در سال‌های گذشته اخبار و گزارش‌های پرشماری از احضار، تهدید، بازداشت و در نهایت محاکمه و صدور احکام سنگین برای دراویش – به ویژه دراویش سلسله گنابادی- منتشر شده است.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

دو × 3 =