گفت‌وشنود شعله پاکروان با مریم موذن‌زاده فعال حقوق بشر و نماینده بروجردى در اروپا در خصوص کارزار “من هم شکنجه شدم”

شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری در گفت‌و‌شنودی که با مریم موذن‌زاده، فعال حقوق بشر و نماینده حسین کاظمینی بروجردی، در رادیو فرهنگ انجام داد، در خصوص کارزار من هم شکنجه شدم صحبت کرده و از شکنجه‌هایی که علیه خانواده‌ آقای بروجردی و شخص وی اعمال شده‌ گفتگو کردند.

لازم به توضیح است؛ مریم موذن‌زاده به عنوان نماینده و سخنگوی حسین کاظمینی بروجردی و شعله پاکروان از رادیو فرهنگ در این گفتگو شرکت کردند.

آنچه می‌خوانید، گزیده این گفت‌و‌شنود است و در ادامه مشروح این گفتگو را بشنوید:

آقای بروجردی به جز این ۱۱ سالی که در زندان بودند، در دهه‌های قبل نیز زندان بوده و شکنجه زیاد شده‌اند. ایشان نزدیک به چهل سال در حال فعالیت بوده‌اند. در دهه اول بعد از انقلاب، همیشه در جستجوی خداشناسی صرف و به دور از زایده ها و مسایل دینی بودند. مردم هم ایشان را یک عارف مستجاب الدعوه دانسته و دور ایشان جمع می‌شدند. ولی در همین اندازه هم که ایشان این فعالیت خداشناسی صرف رو انجام می‌دادند و نامی از حکومت نمی آوردند چون هم خودشان و هم اجدادشان مخالف حکومت دینی بودند. ایشان را تحمل نکرده و بازداشت شده و به زندان توحید منتقل شدند. در زندان توحید شکنجه‌های زیادی را متحمل شدند، زندان توحید زندانی بود که زندانی های سیاسی خطرناک را به آنجا می‌بردند. و جای دیگر افراد عادی آنجا نبود از آویزان کردن، آب جوش و سرد ریختن، سلولهای انفرادی طولانی مدت، آنهایی که تجربه زندان توحید را دارند می‌دانند که بدترین شکنجه‌ها را آنجا اعمال می‌کنند. بعد از اینکه آمدند بیرون باز هم به فعالیت‌هاشون ادامه دادند همان کار خودشان را انجام دادند. ضمن اینکه از متون دینی استخراج می‌کردند و به روز در می آوردند سعی می کردند نیاز جامعه را از همان متون دینی پاسخگو باشند متناسب با تحصیلی که کرده بودند، چون یک روحانی که مجتهد می شود باید این اجتهاد و علم را داشته باشد که از این متون دینی نیازهای جامعه را پاسخگو باشد. و نیاز جامعه هم این بود که آیا این ظلمی که می شود با اعتقاد مردم جور در می آید؟ و ایشان این عدم تطابق را نشان می‌دادند که این با اعتقاد مردم جور در نمیاد بنابراین ایشان را مجددا در اواخر سال ۷۸ به زندان بردند. که تا یک سال یعنی اواخر سال ۷۹  در زندان اوین بودند در این یک سال هم بسیار شکنجه شده بودند که عوارض زیادی به بدنشان وارد شده بود و علیرغم سختی ها و شکنجه های فراوانی که به ایشان وارد شد به دلیل عدم دسترسی به رسانه آزاد اینها در هیچ کجا اطلاع رسانی نشد خودتان تصویر کنید که چه فشاری به خانواده ایشان وارد شد در همان سالها همسسر ایشان اکرم ولی‌دوستی را سربازان گمنام امام‌زمان ربودند و بردند و در بیابان‌های شهر ری رها کردند در حالی که به ایشان موادی را تزریق کرده بودند که هنوز هم از عوارض آن در رنج است. و در کف دست خانم ایشان پیغام نوشته بودند که اگر دست از کارهایت برنداری این تازه شروعش است. ایشان که نه قصد براندازی داشت نه شورش، نه اینکه حزب و گروهی داشت اما نمی توانستند ایشان را تحمل کنند و تمام این سالهایی که نام بردم ایشان را مکررا یک روزه و دو روزه می‌بردند و مورد آزار و اذیت و بازجویی قرار می‌دادند. در سال ۱۳۸۱ هم پدر ایشان را در بیمارستان به دلیل عدم همکاری با حکومت به قتل رساندند و اجازه حضور در مراسم و بر سر مزار ایشان را نمیدادند. مسجدی را که ایشان خودشون ساخته بودند مصادره کرده و اجازه حضور در این مسجد را به وی ندادند. یاران ایشان را بازداشت و اذیت و آزار می کردند که همین باعث آزار وی می شد. آخرین بازداشت وی سال ۸۵ بود که تا کنون به مدت یازده سال ادامه دارد در پی یک حمله ناجوانمردانه تمام عیار صورت گرفت که با حمله نیروهای نظامی و انتظامی و سر تا پا مسلح و با تانک حمله کرده و درها را شکستند و خانه را مصادره کرده و یاران ایشان را مورد ضرب و جرح قرار دادند زن و بچه و جوان و پیر که با دست خالی بودند را کتک زده از پشت بام پرتاب می کردند و همه را با هم بازداشت کرده و بردند و آقای بروجردی را به همراه دو دختر و پسرها و عروسهایشان، نوه شش ماه اش خواهر و همسر خواهر و …. کلیه اقوام آقای بروجردی را بازداشت کردند حتی یارانی که آنجا حضور نداشتند را در منزل خودشان دستگیر کردند. همینطور تمامی همسایه ها را، همه اینها مصداق شکنجه که هیچ، بلکه وحشی‌گری صرف بوده و هست و چه شکنجه هایی که در زندان و حتا در هنگام بازداشت که من خودم شاهد بودم ایشان را در هنگام دستگیری از ریش شان گرفته روی زمین کشیده و کتک می‌زدند تا یک سال بعد از بازداشت از ایشان هیچ‌گونه خبری نداشتیم که کجا و در چه وضعیتی هستند بعدها فهمیدیم که ایشان را به قدری زده بودند که به کما رفته بوده از همان موقع ایشان لرزش دست شدیدی دارند که حتا نمی توانند یک کاغذ را دست بگیرند شکنجه های بدنی نتوانست ایشان را از پا در بیاورد بنابراین از خانواده ایشان استفاده کردند همسرشان در زندان مورد شکنجه قرار گرفت پسرش را در جلوی چشمان خودش شکنجه می کردند پشتش را سوزانده بودند، انگشتهایش را شکسته بودند دنده هایش را شکسته بودند، نوه شش ماهه اش را از مادرش که در زندان بود جدا کرده بودند و در یک سلول جدا گذاشته بودند که اون گریه کنه و صدایش به مادر و خانواده برسد، اعضای خانواده به مرور طی هفته ها و ماههای بعد آزاد شدند نوه شش ماهه ایشان پس از اینکه در زندان اسهال خونی شده و حالش رو به وخامت رفت از ترس اینکه مبادا در زندان بمیرد هفته های بعد آزاد کردند پرونده‌های این خانواده تا کنون باز مانده است که این خانواده به صورت گروگان باقی بمانند و برای شکنجه و آزاد از آنها استفاده بشود چنانچه خانم ایشان بارها بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفته است. در حدی که در زندان پیکر نیمه جان خانمش را بر اثر شکنجه در زندان جلوی آقای بروجردی آورند اینها را موقع آزادی پابرهنه آزاد کرده بودند و خانه شان را هم از آنها گرفته بودند و اینها آواره در خیابان بودند به خانه خواهرشان رفتند که باز به آنجا حمله کردند و خواهرش را بازداشت کردند و خانه را گرفتند و طلاها و وسایل قیمتی را بردند یک خانواده دیگر هم که پناه دادند باز ریختند و چهار تا برادر را دستگیر کرده و ماهها به انفرادی بردند حتا شرکت بیمه‌ای که پسرهای ایشان را بیمه کرده بود بستند و هر جایی که آنها مشغول به کار می شدند حمله کرده و تعطیل می کردند. به یکی از پسرهای ایشان آنقدر مواد مختلف در زندان تزریق شده بود که دیگر نتوانست زندگی عادی داشته باشد یعنی نابودی کامل خانواده ایشان، و هر کسی می خواست به این خانواده کمک کند مورد اذیت و آزار قرار می‌گرفت و از آنجایی که نمی توانستند شغلی داشته باشند، نوه های این خانواده دچار سوء تغذیه شده بودند.

  • به چه دلیل این همه فشار به این خانواده وارد شد؟

حتی خود آقای بروجردی هم جرمی نداشته ولی به ایشان چهل فقره در صفحه های متعدد اتهام وارد کرده بودند. درسته که صحبتهایی که آقای بروجردی می کرده خط قرمز نظام بوده است برای اینکه نظام بر اساس دین بر مردم حکومت می کرده و این برایشان سنگین بود که یک روحانی که کارشناس اموردینی می باشد و وارد به مسایل دینی به جای اینکه با آنها همسفره بشود مستقلا جلوی اینها ایستاده و پاشنه آشیل آنها را نشانه گرفته است و تمامی فعالیت‌های ایشان آنقدر برای حکومت سنگین بود که من فکر می کنم خانواده را تحت فشار گذاشته بودند  که ایشان را از پای در بیاورند

  • شما به عنوان نماینده ایشان می توانید توضیحی در مورد مشکلی به علت شرکت ایشان در مراسم ختم یکی از اقوام پیش آمده صحبت کنید؟

آقای بروجردی با وثیقه سنگین ۵۰۰ میلیون تومانی و تعهد کتبی و دو نفر کفیل جهت مرخصی درمانی اعزام  شدند. تعهد در این خصوص که ایشان حق مصاحبه و سخنرانی و شرکت در جلسات و …….ندارند می شود گفت به نوعی حصر خانگی در آمده اند زیرا ایشان حق خروج از منزل را ندارند به جز موارد خاص مانند مراجعه به پزشک، با توجه به بیماری‌های عدیده‌ای که در زندان و زیر شکنجه مبتلا شده بودند و همچنین به علت نداشتن بیمه و توان مالی ما اعلام کرده بودیم هر کسی در این زمینه می تواند کمکی بکند اعلام کند ولی وقتی کسانی حاضر می‌شدند که به صورت رایگان خدمات درمانی و اعمال جراحی ایشان را انجام دهند از طرف نیروهای امنیتی مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند و حتی شماره نظام پزشکی آنها باطل می شد. بنابراین آقای بروجردی مجبور به قطع ادامه درمان شدند. و به این شکل ایشان را در حصر کامل قرار دادند یکی دیگر از این موارد هم این بوده که ایشان برای مراسم ختم یکی از بستگانشان دعوت بودند که در روز عاشورا فوت کرده بودند و یک تعداد از شاگردان قدیمی ایشان هم که سالها ایشان را ندیده بودند به آنجا مراجعه می کنند که با ایشان دیدار داشته باشند و ایشان به روی صندلی می نشینند و به جای واعظ مراسم صحبت می کنند و به محض اینکه  می نشینند نیروهای نظامی و انتظامی حمله کرده و شروع به کتک زدن زنها و بچه هایی که در آن مراسم حضور داشتند می کنند تعدادی می توانند از در پشتی فرار کنند و بقیه حاضرین که در حدود صد نفر بودند را به شدت مورد ضرب و جرح قرار داده و بازداشت می کنند که از این تعداد ۳۶ نفر کودکان زیر یازده سال بودند و همه آنها را تا صبح در آنجا می چرخانند به صورت بشین و پاشو و چرخ و فلک و لخت و عور می کنند بدنهای آنها را به صورت تحقیر آمیز لمس می کنند و همه را تشنه و گرسنه نگه می دارند و همه را منتقل می کنند به بازداشتگاههای وزرا و انتظامی منطقه و تا ۴۸ ساعت به آنها آب و غذا و اجازه دستشویی رفتن نمی دادند و این جای گله مندی دارد که این اتفاقات در هیچ جا اطلاع رسانی نشد. فقط در جاهای محدود و با خواهش و تمنای فراوان، من با تک تک رسانه ها تلفنی صحبت کردم با رادیو فردا التماس کردم ولی می گفتند که باید یک نفر از ایران باشد، ما یک نفر را از ایران پیدا کردیم که حاضر شود گفتگو کند آن هم به صورت خیلی کوتاه و کمتر از یک دقیقه صحبت کردند با وجود آن همه پیگیری و اعتراضی که ما کرده بودیم سایتشان حاضر نبود این خبر را بگذارد. ببینید یکی از شکنجه هایی که در طول این سالها به آقای بروجردی وارد شد طبق گفته خودشان، این کم لطفی ها بوده است، از یک سوء رسانه ها و از سوی دیگر کسانی که خودشان را مدافع حقوق بشر میدانند حتا آنها هم ایشان را در بایکوت خبری قرار دادند و خود این مصداق شکنجه است.

دیدگاهی بنویسید

لطفا دیدگاه خود را در اینجا بنویسید
لطفا نام خود را در اینجا بنویسید

چهارده − شش =